- پلشتی
- مربوط بمواد عفونی
معنی پلشتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متکا
هر چیزی که پشت سر بگذارند و بان تکیه دهند و حامی ونگهبان هم گویند
آلوده، چرکین
قرارگرفته در پشت چیزی، هر چیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند، کنایه از پشت وپناه، حامی، یار و یاور، کنایه از نگهبان، کنایه از حمایت، برای مثال که ایشان به پشتی من جنگ جوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی - لغت نامه - پشتی)
چرک آلود، پلید، آلوده، چرکین، برای مثال با دل پاک مرا جامۀ ناپاک سزاست / بد مر آن را که دل و جامه پلید است و پلشت (کسائی - ۶۲)
Dorsal
спинной
dorsal
спинний
grzbietowy
dorsal
dorsale
dorsal
dorsal
dorsaal
ด้านหลัง
punggung
ظهريٌّ
पीठ से संबंधित
sırtla ilgili
wa nyuma
পিঠের
پچھواڑے