- پلت
- درختی از تیره افراها که جزو تیره های نزدیک بگل سرخیان است و در سراسر جنگلهای خزر وجود دارد. برگهایش پنجه یی است گندلاش پلاس بستام بلس، سفیدار، شیردار
معنی پلت - جستجوی لغت در جدول جو
- پلت
- نوعی ماهی شبیه ماهی کپور که در دریای خزر صید می شود. به گیلکی سسه می گویند،
سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود، سفیدار، سفیددار، اسفیدار، تبریزی، پلخدار، سفیدپلت
- پلت ((پَ لَ))
- درختی از تیره افراها که جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان است و در سراسر جنگل های خزر وجود دارد. برگ هایش پنجه ای است، گندلاش، پلاس، ستام، بلس، سفیدار، شیردار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایه، مرتبه، منزلت، سوت، صدایی که با گذاشتن دو سرانگشت میان لب ها از دهان برمی آورند، سافوت، صفیر، شپل، شپیل، سپیل
مهارت، سیاست فرانسوی چین باد بزنی فرانسوی وینارتاری (اداره امور کشور) پلیتیک سیاست، حقه بازی نیرنگ: (در مجمع حروف مرا پنج (پ) نبود: پلتیک و پول و پر رویی و پز و پارتی)
پولتیک، سیاست، شیوۀ عمل و برنامه ریزی برای ادارۀ یک نهاد، سازمان یا اداره، به کار بردن تدبیر و مکر برای پیش بردن کاری و رسیده به نتیجه ای، کلک
چرایی، شوند
بریدن، بریده شدن سوگند خوردن
مسطح، پهن، پخش
ابزار آلات
خواری، زبونی، مقابل عزت
ابزار، افزار
خواری، سرشکستگی
توده، مردم
آقطی
حقیر
توبه، استغفار
تخته بیضی شکل که نقاشان روی دست خود میگیرند که رنگهای لازمه را آماده کنند
خطیئه، خطا، گناه، لغزش، زبان در سخن
رند زبانزد مردم کوچه پارسی بزرگ است (برای مونث یا جمع آید)، یا اسماو ه (اسماوه) و عمت نعماء ه (نعماوه)، بزرگ باد نامهای او و همگنان را شامل باد نعمتهای او: ... . و در آن مواضع که بروزگار پادشاهان گذشته ملک الملوک را - جلت اسماوه و عمت نعماوه - ناسزا می گفتند امروزه همواره عبادت می کنند. یا جل عظمته. در محکم تنزیل فرماید
ستردن موی سر تراشیدن، پرداخت وام، تازیانه زدن، ریخ زدن
دوستی، مهربانی، رفاقت، مصادقت، برادری
بی معنی مزخرف لاطایل، منحرف از راه راست: از راه پرت افتاده است. یا از مرحله پرت است دور از اصل موضوع است: (وقتی دیدم لیدیا اینقدر از مرحله پرت است ناچار شدم بوی گفتم) (دشتی)، گیج. اسباب خرده و ریزه متفرقه
پایین، تحت، زیر، کوتاه
قسمت عقب تن از کمر ببالا وبمعنی یار و یاور وپناه
نشستگاه مقعد دبر
روسی سنگ اندازه ای است در روسیه برابر با 16 کیلوگرم
پلو
فرانسوی چین
بمعنی درجه ومرتبه، هر مرتبه وپایه از نردبان را گویند، راهرو بین طبقات پایین وبالای عمارت هم گویند
برنج پخته
آقطی خاک تراب، کاجیره کاژیره