جدول جو
جدول جو

معنی پشمروک - جستجوی لغت در جدول جو

پشمروک
بی حال و بی جان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشمک
تصویر پشمک
نوعی شیرینی، به شکل تارهای سفید دراز شبیه پشم، که از شکر درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
به زبان قاینات خراسان صاحب حسن بسیار جمیل را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
باپشم. پرپشم. وبر. اوبر: أذن ٌ مهو بره، گوش بسیارموی یا پشمناک. بعیرٌ هبر، شتر پرگوشت پشمناک. کبش موسب، قچقار پشمناک. ناقۀ هبره، شتر پرگوشت پشمناک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
سرشاخۀ خرما که بر آن غوره باشد، خوشۀ انگور. ج، شماریخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به شمراخ شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
جامۀ نازک تنک. (منتهی الارب) ، جل نازک و تنک بافته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ وَ)
دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک در 42هزارگزی جنوب غربی آستانه و 18 هزارگزی چالان چولان بروجرد و در دامنۀ سردسیری واقع و دارای 220 تن سکنه است. آبش از رود خانه چوبدر. محصولش غلات، بنشن و شغل مردمش زراعت وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ)
مصغر پشم، حلوائی است مشهور. (برهان قاطع). قسمی شیرینی. حلوائی که با کثرت ورزش و کشش چون موی و پشم سازند. نوعی حلوا یعنی شیرینی که بتارهای سپید از هم جدا باشد:
میکشد کشکک بچربی هر زمان مشتاق را
می برد پشمک بشیرینی دل عشاق را.
بسحاق اطعمه.
- پشمک قندی، همان حلوای پشمک را گویند
لغت نامه دهخدا
(پِ)
کلاه گونه که از موی عاریه ساخته در مصر و ایران قدیم و اروپا بکار میبردند. پروک دو شو. کلاه موی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). کلاه گیس
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشمناک
تصویر پشمناک
پشمالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمروخ
تصویر شمروخ
بنگرید به شمراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمروج
تصویر شمروج
ریز بافته تنک بافته
فرهنگ لغت هوشیار
مصغر پشم، نوعی شیرینی که از شکر و روغن بو داده بشکل تارهای سفید دراز مانند پشم درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ مَ))
نوعی شیرینی از شکر و روغن بو داده که به شکل تارهای سفید و دراز شبیه پشم درست کنند
فرهنگ فارسی معین
پلک زدن، به آوردن چیزی هم چون پلک چشم، محل اتصال مژه به.، مچاله، جمع شده، کز کرده، افسرده دل
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو پیشانی سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
زرد و زار، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
پرموی و پشمالو
فرهنگ گویش مازندرانی
قاصدک، بسیار نرم
فرهنگ گویش مازندرانی