جدول جو
جدول جو

معنی پشمک

پشمک((پَ مَ))
نوعی شیرینی از شکر و روغن بو داده که به شکل تارهای سفید و دراز شبیه پشم درست کنند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پشمک

پشمک

پشمک
مصغر پشم، نوعی شیرینی که از شکر و روغن بو داده بشکل تارهای سفید دراز مانند پشم درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار

پشمک

پشمک
نوعی شیرینی، به شکل تارهای سفید دراز شبیه پشم، که از شکر درست می کنند
پشمک
فرهنگ فارسی عمید

پشمک

پشمک
مصغر پشم، حلوائی است مشهور. (برهان قاطع). قسمی شیرینی. حلوائی که با کثرت ورزش و کشش چون موی و پشم سازند. نوعی حلوا یعنی شیرینی که بتارهای سپید از هم جدا باشد:
میکشد کشکک بچربی هر زمان مشتاق را
می برد پشمک بشیرینی دل عشاق را.
بسحاق اطعمه.
- پشمک قندی، همان حلوای پشمک را گویند
لغت نامه دهخدا

پشتک

پشتک
پشت کوچک، نوعی پرش در آب یا زمین و آن چنان باشد که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند معلق، جامه کوتاهی که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم گیلان می پوشیدند پشتی کلاپشت کلا پشته کمری عجایبی، مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها بر میاید و بسبب آن از رفتار باز میمانند
فرهنگ لغت هوشیار