جدول جو
جدول جو

معنی پشمالو - جستجوی لغت در جدول جو

پشمالو(پَ)
صاحب پشم بسیار
لغت نامه دهخدا
پشمالو
صاحب پشم بسیار دارای موهای زیاد در صورت و بدن
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
فرهنگ لغت هوشیار
پشمالو
دارای موهای زیاد در صورت و بدن
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
فرهنگ فارسی معین
پشمالو
فرويٌّ
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به عربی
پشمالو
Furry, Hairy
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پشمالو
poilu
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پشمالو
نوعی هلوی بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
پشمالو
пушистый , волосатый
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به روسی
پشمالو
pelzig, behaart
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به آلمانی
پشمالو
пухнастий , волохатий
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پشمالو
włochaty, owłosiony
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به لهستانی
پشمالو
毛茸茸的 , 多毛的
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به چینی
پشمالو
peludo
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پشمالو
peloso
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پشمالو
harig
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به هلندی
پشمالو
peludo
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پشمالو
ขนปุกปุย , ขนดก
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به تایلندی
پشمالو
بالوں والا , پشم والے
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به اردو
پشمالو
পশমী , পশমী
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به بنگالی
پشمالو
yenye manyoya, mwenye nywele nyingi
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پشمالو
tüylü
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پشمالو
털이 많은 , 털이 많은
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به کره ای
پشمالو
פרוותי , שָׁעַר
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به عبری
پشمالو
फरोंसी , बालों वाला
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به هندی
پشمالو
berbulu
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پشمالو
毛むくじゃら , 毛深い
تصویری از پشمالو
تصویر پشمالو
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چشمارو
تصویر چشمارو
چیزی که برای دفع چشم زخم از انسان، حیوان، باغ و یا خانه درست می کردند مانند دعا، طلسم، مهره یا چیز دیگر، چشم پنام، حرز، تعویذ، کوزه ای که در آن پول بریزند و به منظور دفع چشم زهم آن را از فراز بام میان کوچه اندازند که بشکند و مردم پول های آن را ببرند، برای مثال چوچشمارو آنگه خورند از تو سیر / که از بام پنجه گز افتی به زیر (سعدی۱ - ۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی، چرب زبانی، خوشامدگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرمالو
تصویر خرمالو
میوه ای شبیه گوجه فرنگی، با پوست سرخ رنگ و طعم گس که پس از رسیدن شیرین می شود، درخت این میوه با برگ هایی درشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشمالود
تصویر پشمالود
دارای پشم بسیار، پرپشم، پشمالو، پشم آلود، آنکه در سر و صورت و پوست بدنش موی بسیار باشد، جانوری که بدنش از پشم پوشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
نبات ادبر. (مهذب الاسماء). سماروغ. نوعی قارچ. (یادداشت مؤلف). فطر. کمات. کما. (مهذب الاسماء) : الفقعه، شمالو. (دهار). القرحان، نوعی است از شمالو. (مهذب الاسماء). رجوع به سماروغ و مترادفات دیگر شود
لغت نامه دهخدا
میوه ایست قرمز رنگ که مزه شیرینی دارد درختی است جزو تیره های نزدیک به تیره زیتونیان که میوه اش شبیه گوجه فرنگی و دارای پوست سرخ و نازک است. طعم آن در آغازگس است و بعد شیرین میشود، میوه درخت مذکور
فرهنگ لغت هوشیار
تعویذی که به جهت دفع چشم زخم (از انسان حیوان باغ خانه و جز آنها) سازند حرز، چشم زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشمالی
تصویر آشمالی
تملق، چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمالو
تصویر اخمالو
اخمو، همیشه اوقات تلخ
فرهنگ فارسی معین