جدول جو
جدول جو

معنی پشتل - جستجوی لغت در جدول جو

پشتل
سهره ی جنگلی دم سیاه و دم سفید
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زبان بومی مردم افغانستان که شعبه ای از زبان فارسی و مخلوط از لغات فارسی و عربی و هندی است و با الفبای فارسی نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
قرارگرفته در پشت چیزی، هر چیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند، کنایه از پشت وپناه، حامی، یار و یاور، کنایه از نگهبان، کنایه از حمایت، برای مثال که ایشان به پشتی من جنگ جوی / سوی مرز ایران نهادند روی (فردوسی - لغت نامه - پشتی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشته
تصویر پشته
باری که آن را به پشت بتوان برداشت، پشتواره، کوله بار، تل، تپه، فاصلۀ میان دو چاه، قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتک
تصویر پشتک
حرکت معلق زدن در آب یا روی زمین، پستک، جامۀ کوتاه و نیم تنۀ نمدی که سابقاً بعضی از سوارکاران و تفنگ داران می پوشیدند
پشتک زدن: معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشکل
تصویر پشکل
سرگین اسب، الاغ، استر، شتر، گوسفند، بز و آهو که گرد و مانند گلوله باشد، پشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشته
تصویر پشته
کوله بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتو
تصویر پشتو
تپانچه ششلول مرطبان سفالین بستوق بشتو بستوی ترشی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
پشت کوچک، نوعی پرش در آب یا زمین و آن چنان باشد که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند معلق، جامه کوتاهی که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم گیلان می پوشیدند پشتی کلاپشت کلا پشته کمری عجایبی، مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها بر میاید و بسبب آن از رفتار باز میمانند
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیزی که پشت سر بگذارند و بان تکیه دهند و حامی ونگهبان هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
فضله گوسفند و آهو، سرگین گوسفند و اسب وآهو وخرواسترواشتر و گاو آنگاه که سخت مدور باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشول
تصویر پشول
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشکل
تصویر پشکل
((پِ کِ))
سرگین گاو و گوسفند و شتر و بز و مانند آن، قرعه ای که چند نفر در میان خود برای تقسیم اسباب و اشیاء یا انجام کاری بیندازند، پشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
((پُ))
هر چیزی که پشت سر گذاشته و به آن تکیه بدهند، کمک، یاور، یاری کردن، کمک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشته
تصویر پشته
((پُ تِ))
کوله بار، پشتواره، تل، تپه، مقدار باری که بتوان با پشت حمل کرد، فاصله میان دو چاه قنات
فرهنگ فارسی معین
((پَ تُ))
از زبان های ایرانی شرقی که بیشتر در باختر و جنوب افغانستان و شمال باختری پاکستان رواج دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتک
تصویر پشتک
((پُ تَ))
نوعی پرش در آب یا زمین که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
متکا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
Dorsal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
спинний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
grzbietowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
背部的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
спинной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
dorsaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
ด้านหลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
punggung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
पीठ से संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
גב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
背の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پشتی
تصویر پشتی
등쪽의
دیکشنری فارسی به کره ای