- پشتاره
- پشتواره، پشتیبان
معنی پشتاره - جستجوی لغت در جدول جو
- پشتاره
- پشتواره، باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
- پشتاره ((پُ رَ))
- آن اندازه بار که با پشت توان حمل کرد، پشتواره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آن مقدار بار که با پشت توان حمل کرد پشتاره کوله بار
کوله بار
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
دست افزار جولاهگان جاروب مانندی که با آن آب بر جامه ای که می بافند پاشند غرواش غرواشه سمر
قلم موی درشت یا چیزی شبیه جاروب که با آن آهار به پارچه می زنند
چادر پشه بند پرده
قدومه
گیاه خاردار تلخی که شتر آنرا برغبت خورد خار شتری
پاخار
پاتابه
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
مفهوم، مخیله
وثیقه
ممارست، سعی، همت، اهتمام
آسیب، آشوب، بلا
آشکارآشکارا، هویدا
خدمتکار (مطلقا) خادم، غلام بنده برده عبد، کنیز خادمه امه حاضنه داه مقابل حره، فرمانبردار مطیع، پرستنده عابد عبادت کننده، زن همسر زوجه، زنی که در بیمارستان از بیماران بیماروان مریض دار خادم بیماران، پاسدار حافظ حارس ملازم گوشدار، جمع پرستاران. یا پرستاران خیال. شعرا و صاحبان نظم و نثر
جنسی است از پارچه مثقالی
سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند
پشتیبان پشتوان یاریگر
متکی، معتمد، اطمینان داشتن
سعی وکوشش در کار، پشت کار
مددکار، پشت وپناه
تپانچه ششلول
واژگونه، وارونه
پندار گمان، تخیل خیال، فکر اندیشه
خدمتگزار خدمتکار خادم پیشکار: ای که مه با کمال خوبی خویش پیش روی تو پیشکاره بود. (عمادی شهریاری)، رئیس مهتر، فرش اطاق مهمانخانه، قابله ماما
نوعی از حلوای بسیار نرم و نازک که از آرد و روغن و دوشاب پزند: سخن باید که پیش آری خوش ایراک سخن خوشتر بسی از پیشپاره. (ناصرخسرو)، غذای مختصری که پیش از دیگر ماحضر صرف کنند
پیشپاره فیشفارج