جدول جو
جدول جو

معنی پسکلایه - جستجوی لغت در جدول جو

پسکلایه
(پَ کَ یَ)
نام یکی از دیه های تنکابن مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو ص 107)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسکله
تصویر پسکله
چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
(کَ یِ)
نام دهی جزء دهستان رحیم آباد. بخش رودسر شهرستان لاهیجان. واقع در 9 هزارگزی جنوب رودسر. دارای 820 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان واقع در سه هزارگزی باختر لنگرود و سه هزارگزی شمال شوسۀ لنگرود به لاهیجان. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 313 تن سکنه. آب آن از استخر محلی. محصول آنجا برنج، ابریشم، کنف و صیفی. شغل اهالی زراعت و حصیر و پارچۀ نخی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نهری در بولیویا (بولیوی) و تابع رود خانه پیلکومایو. و آن از قسمت جنوبی بولیویا سرچشمه گیرد و پس از طی مسافتی قریب به 800 هزار گز در خاک جمهوری آرژانتین به نهر پیلکومایو ریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً نام محلی است: و از عباس آباد کوچ کرد و به پسکله نزول فرمود. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(کَ یَ / یِ)
پسوند مکانی مانند: حسن کلایه، خراطه کلایه، تاوی کلایه، کبودکلایه، کوکلایه، کی کلایه، میشه کلایه، نخجیرکلایه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان بویراحمد سردسیر است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلایه
تصویر کلایه
((کَ وَ یا وِ))
کلاوه، کلافه، ریسمان خام که بر چرخه پیچیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
فیلتر، صافی
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی از بخش دهستان خرم آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اسکوژ تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی