- پس
- عقب، پشت، دنبال
معنی پس - جستجوی لغت در جدول جو
- پس
- بنابراین مثلاً او بیمار شد پس به مدرسه نرفت
آنگاه، آنگه، بعد از آن مثلاً بچه ها بلند شدند پس استاد آمد
عقب، پشت سر،برای مثال تن من جمله پس دل رود و دل پس تو / تن هوای دل و دل جمله هوای تو کند پشت، عقب مانده، دیر(منوچهری - ۲۷)
پس افتادن: غش کردن، عقب افتادن، پس ماندن، به پشت افتادن
پس افکندن: پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
پس انداختن: به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
پس پشت: پشت سر، عقب سر، دنبال
پس دادن: رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
پس رفتن: به عقب بازگشتن، عقب رفتن
پس زانو نشستن: کنایه از در گوشه ای نشستن و زانوها را در بغل گرفتن،برای مثال پس زانو منشین و غم بیهوده مخور / که ز غم خوردن تو رزق نگردد کم و بیش
پس زدن: عقب زدن، دور کردن چیزی از روی چیز دیگر
پس ستاندن: پس گرفتن، گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن، چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
پس ستدن: پس ستادن، پس گرفتن، گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن، چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
پس سر: پشت سر، عقب سر، قفا
پس فتادن: پس افتادن، غش کردن، عقب افتادن، پس ماندن، به پشت افتادن
پس فرستادن: بازگردانیدن، عودت دادن، رد کردن چیزی که کسی فرستاده، بازگرداندن چیزی که از کسی گرفته شده
پس کردن: کنار زدن، یک سو کردن کسی یا چیزی از جایی
پس کشیدن: پس رفتن، به عقب بازگشتن، عقب رفتن
پس گرفتن: گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن، چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
پس ماندن: عقب ماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن
پس نشاندن: به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن
پس نشانیدن: پس نشاندن، به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن
پس نشستن: خود را پس کشیدن، در جنگ شکست خوردن و عقب نشینی کردن
- پس ((پُ))
- پسر، پور
- پس ((پَ رَ تَ))
- عقب رفتن، تنزل کردن
- پس
- پشت، عقب، آن سوی، پشت سر، دنبال، پس از همه، آخر کار، آن گاه، آن وقت، از این رو، بنابراین، قسمت عقب، مؤخر، دبر، کون
پس و پیش: جابه جا، به صورتی غیر از صورت اصلی
- پس
- پسر، پور،
برای مثال پس آگاه کردند زآن کارزار / پس شاه را فرخ اسفندیار (دقیقی - ۷۹) ، بیامد نخست آن سوار هژیر / پس شهریار جهان اردشیر(فردوسی - ۵/۱۲۱)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گذرواژه
نامه رسان، چاپار
گذرواژه
آخرین، موخرین
آخرالزمان
آپتئور، آپتئوز
آخرالدواء
آخربینی
اخیر، آخرین، آخر، عصر، آخری، بعدی
جایز، مناسب، مجاز
محبوبیت
سلیقه
توافق
آلاگارسن
نوبت
حقیر
نسیه، قسطی
نامرتب
فاضلاب
آنابولیس
عودت دادن
عودت دادن