- پریزاد (دخترانه)
- زاده پری، زیبا، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
معنی پریزاد - جستجوی لغت در جدول جو
- پریزاد
- زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
فرزند پری، پری نژاد، کنایه از بچۀ بسیار زیبا
برای دعا و تحسین کار و هنر کسی به کار می رود، دست مریزاد، برای مثال اگر بتگر چون او پیکر نگارد / مریزاد آن خجسته دست بتگر (دقیقی - ۱۰۰)
در مورد تحسین کارکسی بکار رود، پهلوانی که از حریف عاجز شود و میخواهد کشتی را ختم کند گوید: مریزاد. درین صورت حریف از او دست بر میدارد. یا دست مریزاد. در مورد تحسین بکار رود: اگر بتگر چنو پیکر نگارد مریزاد آن خجسته دست بتگر. (دقیقی. گنج سخن)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شیر بچه، همچون شیر، زاده شیر، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی
آکاروس
چندین واحد نظامی از یک صنف که تحت فرماندهی یک سرتیپ (ژنرال) باشند، واحدی مرکب از دو فوج تیپ
چیزی که پر از باد است دمیده متورم نفخ کرده توپ پر باد، متکبر مغرور پر ادعا: کله پرباد، پر از خودستایی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاد به دنیا آمده، نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی
بی حواس
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
حلالزاده، پاکنژاد
موطن، میهن، مولد
پرضرر
پرزیان، پرضرر
پراکنده، متشتت، متخلخل، پریش، فکر پریشان
پری بند
غشا خارجی قلب
زاده پیر پیر زاده، بهیئت پیران تولد یافته
شجاع، دلیر، بچه شیر
فرار کرده، در حال فرار
آنچه یا آنکه ضرر بسیار دارد، پرضرر