جدول جو
جدول جو

معنی پریدنی - جستجوی لغت در جدول جو

پریدنی
(پَ دَ)
که پریدن تواند. قابل پریدن
لغت نامه دهخدا
پریدنی
(پُ دَ)
پرشدنی. مملوشدنی. قابل پرشدن. انباشتنی. که پریدن او ضرور است
لغت نامه دهخدا
پریدنی
که پریدن بتواند قابل پریدن، که قابل پریدن باشد پر شدنی انباشتنی
تصویری از پریدنی
تصویر پریدنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پریدن
تصویر پریدن
پرواز کردن، بال و پر زدن پرندگان در هوا، جهیدن، جستن از جا به طور ناگهانی، بخار شدن و به هوا رفتن جسم فرّار از قبیل الکل، بنزین و آمونیاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
پر شدن، انباشته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چریدنی
تصویر چریدنی
قابل چریدن، درخور چریدن، ویژگی علفزاری که گیاه های آن قابل چریدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ)
مردنی. درخور مردن. قابل مردن. رجوع به مردنی شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
قابل خریدن. درخور خریدن. لایق خریدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(غُرْ ری دَ)
آنچه قابل غریدن باشد. رجوع به غریدن شود
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ)
که در خور یا محتاج پرسیدن است. درخور پرسیدن. محتاج پرسیدن. لایق سؤال. محتاج سؤال، نوعی پرسیدن:
بپریسد ناکام پرسیدنی
نگه کردنی پست و گردیدنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ / دِ)
پرشدگی
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
پرش. طیران.
- رنگ پریدگی، رنگ باختگی
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ)
قابل پختن. که پختن او ضرور است
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
درخور بریدن.
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
از چریدن + ی لیاقت، گیاه و علفی که لایق و قابل چریدن باشد. (ناظم الاطباء). سبزه و گیاهی که چریدن را شاید. رجوع به چریدن و چراندنی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلیدنی
تصویر پلیدنی
نوعی از خربزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریدگی
تصویر پریدگی
پرش طیران. یا پریدگی رنگ. رنگ پریدن رنگد باختگی. پرشدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیدنی
تصویر پرسیدنی
در خور پرسیدن لایق پرسیدن محتاج پرسیدن محتاج سوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدنی
تصویر بریدنی
لایق بریدن شایسته قطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پزیدنی
تصویر پزیدنی
قابل پختن که پختن او ضرور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
((پَ دَ))
پرواز کردن، برجستن و سوار شدن، جهیدن، تبخیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
Bob, Bounce, Hop, Pounce
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
flotter, rebondir, sauter, bondir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
flotar, rebotar, saltar, saltar sobre
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
mengapung, memantul, melompat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
ลอย , เด้ง , กระโดด , กระโจน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
drijven, stuiteren, springen, springen op
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
pływać, odbijać się, skakać, skakać na
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
galleggiare, rimbalzare, saltare, saltare su
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
flutuar, quicar, pular, saltar sobre
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
漂浮 , 弹跳 , 跳 , 猛扑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
плавати , стрибати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
schwimmen, aufspringen, hüpfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
плыть , прыгать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پریدن
تصویر پریدن
तैरना , कूदना
دیکشنری فارسی به هندی