جدول جو
جدول جو

معنی پریام - جستجوی لغت در جدول جو

پریام
(پسرانه)
در افسانه های قدیم یونان آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد
تصویری از پریام
تصویر پریام
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرینام
تصویر پرینام
(دخترانه)
دارای نامی زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریفام
تصویر پریفام
(دخترانه)
زیبا چون پری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریان
تصویر پریان
(دخترانه)
پری ها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرهام
تصویر پرهام
(پسرانه)
برگردان فارسی اسم ابراهیم، از اشخاص بسیار ثروتمند در زمان بهرام گور، برهان قاطع براهیم ابراهیم را معرب آن دانسته است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرگام
تصویر پرگام
(دخترانه)
نام امپراطوری ای در زمان سلوکیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریان
تصویر پریان
جمع پری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریشم
تصویر پریشم
ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکام
تصویر پرکام
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، زهدان، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیام
تصویر پیام
(پسرانه)
الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پریا
تصویر پریا
(دخترانه)
زیبا چون پری، جمع پری، کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیام
تصویر پیام
خبر و پیغام، پیغامی که بوسیله مکتوب ادا کنند، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام
تصویر پیام
سخن یا مطلبی کتبی یا شفاهی که از طرف کسی برای دیگری فرستاده شود، پیغام، خبر، برای مثال در راه عشق وسوسۀ اهرمن بسی ست / پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن (حافظ - ۷۹۶)
پیام رساندن (گزاردن، آوردن): منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
فرهنگ فارسی عمید
((پِ))
علامتی به این شکل «» در ریاضیات که بر بالای سمت راست یک حرف قرار می گیرد به معنی، نخستین مشتق یک تابع، نخستین نقطه یا مقداری که از جهت هایی مشابه نقطه یا مقدار مورد نظر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیام
تصویر پیام
((پَ))
خبر یا سخنی را به دیگری رساندن، سلام، درود، وحی، الهام
فرهنگ فارسی معین