بمعنی معاذاﷲ. (فرهنگ اسدی چ طهران و نسخۀ نخجوانی) پرگست. دورباد. هرگز: گرچه نامردمیست، مهر و وفاش بشود هیچ از این دلم، پرگس. رودکی. ناگاه صوت طبل قافله آمد گفتم آواز طبل نامد (آمد) پرگس. غضایری (از فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به پرگست شود
بمعنی معاذاﷲ. (فرهنگ اسدی چ طهران و نسخۀ نخجوانی) پرگست. دورباد. هرگز: گرچه نامردمیست، مهر و وفاش بشود هیچ از این دلم، پرگس. رودکی. ناگاه صوت طبل قافله آمد گفتم آواز طبل نامد (آمد) پرگس. غضایری (از فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به پرگست شود
گلی سفید، کوچک و خوش بو با کاسه ای در وسط، برگ های سبز و دراز که پیاز آن کاشته می شود، نرجس، کنایه از چشم معشوق، برای مثال شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱ - ۹۴) نرگس شهلا: گل نرگس بزرگ و به رنگ سفید با کاسه ای زرد در میان آن
گلی سفید، کوچک و خوش بو با کاسه ای در وسط، برگ های سبز و دراز که پیاز آن کاشته می شود، نرجس، کنایه از چشم معشوق، برای مِثال شب از نرگسش قطره چندی چکید / سحر دیده بر کرد و عالم بدید (سعدی۱ - ۹۴) نرگس شهلا: گل نرگس بزرگ و به رنگ سفید با کاسه ای زرد در میان آن
طوق، طوق زرین و مرصعی که در قدیم پادشاهان بر گردن خود می کرده اند، برای مثال عدو را بهره از تو غلّ و پاوند / ولی را بهره از تو باغ و پرگر (دقیقی - ۱۰۲) پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، بردال، پردال، دوّاره، فرکال
طوق، طوق زرین و مرصعی که در قدیم پادشاهان بر گردن خود می کرده اند، برای مِثال عدو را بهره از تو غلّ و پاوند / ولی را بهره از تو باغ و پرگر (دقیقی - ۱۰۲) پَرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، بَردال، پَردال، دَوّاره، فَرکال
هرگز. معاذاﷲ. پرگس. دورباد. مبادا. (نسخه ای از فرهنگ اسدی). بمعنی معاذاﷲ است که در مقام انکار باشد یعنی مبادا که چنین باد. چون معاذاﷲ بود و مبادا بود. (فرهنگ اسدی چ طهران). خدای ناکرده. حاشا: تشتر راد خوانمت پرگست او چو تو کی بود بگاه عطا. دقیقی. رودکی استاد شاعران جهان بود صدیک از وی توئی کسائی ؟ پرگست. کسائی. بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود پرگست مه چون او بود حاشا. قطران. ، دور: ابوسعد آنکه از گیتی بدو پرگست شد بدها مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا. دقیقی. سخنها که گفتی تو پرگست باد دل وجان آن بدکنش پست باد. فردوسی. بدو گفت پرگست باد این سخن گر ایدون که این رزم گردد کهن پراکنده گردد بجنگ این سپاه نگه کن کنون تا کدام است راه. فردوسی. این کلمه در کتاب مینوخرد فصل 53 فقرۀ 7 آمده و وست آنرا، بهر صورت. بهرحال. طوری. قسمی. معنی کرده است و فقرۀ مذکور از مینوخرد چنین است: ’ااگرپرگست اندریزتان مینویان اگیتیان امردمان اگاوان اگوسپندان اسکان اسک سردگان ااوردام ادهشن هرمزد خدای جست ایستد...’ و این کلمه را بصور دیگری چون: یرگست، ترگست، نرگست، برگشت، برگشته، برگس، برگست، پرگس، یرگس نیز ضبط کرده اند. رجوع به هر یک از آن کلمات در ردیف خود شود
هرگز. معاذاﷲ. پرگس. دورباد. مبادا. (نسخه ای از فرهنگ اسدی). بمعنی معاذاﷲ است که در مقام انکار باشد یعنی مبادا که چنین باد. چون معاذاﷲ بود و مبادا بود. (فرهنگ اسدی چ طهران). خدای ناکرده. حاشا: تشتر راد خوانمت پرگست او چو تو کی بود بگاه عطا. دقیقی. رودکی استاد شاعران جهان بود صدیک از وی توئی کسائی ؟ پرگست. کسائی. بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود پرگست مه چون او بود حاشا. قطران. ، دور: ابوسعد آنکه از گیتی بدو پرگست شد بدها مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا. دقیقی. سخنها که گفتی تو پرگست باد دل وجان آن بدکنش پست باد. فردوسی. بدو گفت پرگست باد این سخن گر ایدون که این رزم گردد کهن پراکنده گردد بجنگ این سپاه نگه کن کنون تا کدام است راه. فردوسی. این کلمه در کتاب مینوخرد فصل 53 فقرۀ 7 آمده و وِست آنرا، بهر صورت. بهرحال. طوری. قسمی. معنی کرده است و فقرۀ مذکور از مینوخرد چنین است: ’اُاگرپرگست اندریزتان مینویان اُگیتیان اُمردمان اُگاوان اُگوسپندان اُسکان اُسک سردگان اُاَوَردام اُدهشن هرمزد خدای جست ایستد...’ و این کلمه را بصور دیگری چون: یرگست، ترگست، نرگست، برگشت، برگشته، برگس، برگست، پرگس، یرگس نیز ضبط کرده اند. رجوع به هر یک از آن کلمات در ردیف خود شود
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)
گیاهی است از رده تک لپه ای ها و گل هایش منفردند. تعداد گلبرگ هایش سه عدد و سفید رنگند و کاسبرگ هایش نیز سه عدد هستند که به رنگ گلبرگ ها می باشند، کنایه از چشم معشوق
گیاهی است از رده تک لپه ای ها و گل هایش منفردند. تعداد گلبرگ هایش سه عدد و سفید رنگند و کاسبرگ هایش نیز سه عدد هستند که به رنگ گلبرگ ها می باشند، کنایه از چشم معشوق