بمعنی معاذاﷲ. (فرهنگ اسدی چ طهران و نسخۀ نخجوانی) پرگست. دورباد. هرگز: گرچه نامردمیست، مهر و وفاش بشود هیچ از این دلم، پرگس. رودکی. ناگاه صوت طبل قافله آمد گفتم آواز طبل نامد (آمد) پرگس. غضایری (از فرهنگ اسدی نخجوانی). و رجوع به پرگست شود
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)