جدول جو
جدول جو

معنی پرکپس - جستجوی لغت در جدول جو

پرکپس
آشغال و زواید چیزهای پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرکوس
تصویر پرکوس
پرچین و چروک، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
چروکیده، پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
که کوس بسیار دارد. پرشکن. پرنورد. بسیار کیس:
سر بتاب از حسد و گفتۀ پرمکر و دروغ
چوب ترمغزمخر جامۀ پرکوس و اریب.
ناصرخسرو.
و رجوع به کوس شود
لغت نامه دهخدا
(پْرُ / پِ رُ مِ کُ)
نوعی از حشرات دارای بالهای باریک از خانوادۀ کورکولیونیده در امریکای جنوبی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
تلاش کردن و درهم آویختن بود و بزبان علمی اهل هند بمعنی طلوع نیر اعظم باشد. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(پِ رِ کُ)
دماغه ای که شبه جزیره قرم (کریمه) را به قارۀ اروپا متصل میسازد و عرض آن 8 هزارگز است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرکاس
تصویر پرکاس
تلاش کردن و در هم آویختن، طلوع آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکاس
تصویر پرکاس
((پَ))
تلاش کردن و درهم آویختن، طلوع آفتاب
فرهنگ فارسی معین