جدول جو
جدول جو

معنی پرپول - جستجوی لغت در جدول جو

پرپول
(پُ)
غنی. ثروتمند. صاحب نفوذ بسیار
لغت نامه دهخدا
پرپول
غنی، ثروتمند
تصویری از پرپول
تصویر پرپول
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرهول
تصویر پرهول
بسیار ترس آور، مهیب، سهمناک
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
گندم و جو نیم کوفته و خردشده. (برهان). گندم و جو پخته و خشک کرده و سپس نیم کوفته. بلغور. جریش، جرش، پرغول کرد و منه الجریش، آشی که از پرغول پزند، حلوائی هم هست که آنرا افروشه خوانند. (برهان). خبیص
لغت نامه دهخدا
(پُ هََ / هُو)
مهیب. سخت سهمناک. سخت ترس آور:
میان دو کوه است پرهول جای
نپرد بر آن آسمانش همای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
صاحب پول بسیار. (یادداشت بخط مؤلف). صاحب مکنت بسیار. آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفادۀ شایان از آن نتواند کرد
لغت نامه دهخدا
(پَ)
گرداگرد کلاه و دهان انسان و حیوانات چرنده را گویند و منقار مرغان از طرف بیرون. (تتمۀ برهان قاطع). پتفوز. (شعوری بنقل شرف نامه). پوز. پوزه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاپول
تصویر پاپول
فرانسوی کرک های بسیار ریز درهم تافته پتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرپول
تصویر خرپول
صاحب پول بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرغول
تصویر پرغول
بلغور، آش بلغور، حلوایی است آنرا (افراشته) خوانند خبیص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرپول
تصویر خرپول
پول دار، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
توانگر، ثروتمند، بسیار ثروتمند، صاحب مکنت، پولدار، متمول
متضاد: آس وپاس، بی پول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جوشش و سرزیر کردن آب از ظرف، فواره
فرهنگ گویش مازندرانی
کم ارزش، بی ارزش، ناقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
مادینگی، فرج دختر
فرهنگ گویش مازندرانی