معنی خرپول - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با خرپول
خرپول
خرپول
صاحب پول بسیار. (یادداشت بخط مؤلف). صاحب مکنت بسیار. آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفادۀ شایان از آن نتواند کرد
لغت نامه دهخدا
خرغول
خرغول
بارهَنگ، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقه های نازک و برگ های بیضی شکل و خوشه های دراز که دانه های ریز و لعاب دار آن مصرف دارویی دارد،، زَبان بَرّه، بارتَنگ، لِسانُ الحَمَل، جَرغول، چَرغول، جَرغون
فرهنگ فارسی عمید
خرچول
خرچول
نام قریتی بوده است بفارس: قریه ای است سه فرسنگی کمتر مشرق شیراز. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
خرپولی
خرپولی
حالت خرپول. حالت آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفادۀ شایان نمیکند
لغت نامه دهخدا
خرپوز
خرپوز
شپرۀ کلان. خربیواز. رجوع به خربیواز شود: اسبی دارم که نعره واری طی می نکند بیک شبانروز گر بر اثرش پلنگ باشد بیرون نشود ز جا چو خرپوز. نزاری قهستانی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.