جدول جو
جدول جو

معنی پروژه - جستجوی لغت در جدول جو

پروژه
طرح و نقشه ای که برای انجام یک کار در نظر گرفته می شود
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
فرهنگ فارسی عمید
پروژه
لایحه، قصد، نیت
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
فرهنگ لغت هوشیار
پروژه
((پُ ژِ))
طرح، نقشه، طرح و نقشه کارهایی که باید انجام شود
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
فرهنگ فارسی معین
پروژه
برنامه، پیرنگ
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
فرهنگ واژه فارسی سره
پروژه
برنامه، طرح، نقشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پروژه
مشروعٌ
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به عربی
پروژه
Project
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پروژه
projet
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پروژه
proyecto
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پروژه
проект
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به روسی
پروژه
Projekt
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به آلمانی
پروژه
проект
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پروژه
projekt
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به لهستانی
پروژه
项目
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به چینی
پروژه
projeto
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پروژه
প্রকল্প
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به بنگالی
پروژه
منصوبہ
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به اردو
پروژه
mradi
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پروژه
proje
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پروژه
프로젝트
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به کره ای
پروژه
プロジェクト
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پروژه
פרויקט
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به عبری
پروژه
progetto
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پروژه
proyek
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پروژه
โครงการ
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به تایلندی
پروژه
project
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به هلندی
پروژه
परियोजना
تصویری از پروژه
تصویر پروژه
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروره
تصویر پروره
پرواری، پرورده، چاق، فربه، گوسفند یا جانور دیگر که او را در جای خوب بسته و خوراک خوب داده و فربه کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(پَرْ وَ رَ / رِ)
پرورش یافته. پرواری. پروارکرده. فربه کرده. فربه شده. تغذیه شده. چاق کرده. مسمّن:
رو منکلوس کن تو بترف و بگوزتر
دهقان غاتفر دهدت مرغ پروره.
سوزنی.
چو مرغ پروره مغرور خصمت آگه نیست
از آنکه رمح غلامان تست بابزنش.
شهاب الدین مؤید سمرقندی.
جوز گوز و لوز بادام است و عجه خایه ریز
چون سرطرات است پالود مسمّن پروره.
فراهی (نصاب الصبیان)
لغت نامه دهخدا
(پِ ژَ)
نقاش ایتالیائی. مولدکاستلو دلاّ پیو در ایالت پروز بسال 1446 و وفات بسال 1524 میلادی او از خاندانی بی نام و فقیر بود پس از آنکه به مقدمات فن آشنا شد به فلورانس و سپس به روم رفت و آثار مشهود از خود بجای گذاشت پس از بازگشت به پروز در سال 1490 میلادی کارگاهی تأسیس کرد و با شاگردان خویش آثار کثیر برای کلیساهای آن ناحیت بوجود آورد پروژن به نقاشیهای غیردینی نیز پرداخته است بموجب داستانهائی که درباره عقاید او مشهور است پروژن در پیری تقریباً به بیدینی گرائید و گویند او بسیار ممسک بود و از تأثری که به سبب دزدی اموال او در وی پدید آمد بمرد. آثار او خالی از ابتکار لیکن دارای ملاحت و روشنی رسم و جذبۀ رنگ آمیزی است. نقاشیهای او در موزه های اروپا پراکنده است و از مشهورترین آنها است: بتول عذرا و کودک عیسی با دو قدیسه و دو ملک. شهادت سباستین قدیس. عشق و عفت (موزۀ لوور). بتول عذرا با جمع قدیسان (موزۀ وین). ظهور بتول عذرا به برنار قدیس (موزۀ مونیخ)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام شهری در بیرمانی در ساحل چپ ایرااوادی است و در حدود 30 هزار تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پروره
تصویر پروره
جانوری که در پروار بسته فربه کرده باشند پرواری: (چو مرغ پروره مغرور خصمت آگه نیست از آنکه رمح غلامان تست با بزنش) (شهاب الدین موید سمرقندی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروره
تصویر پروره
((پَ وَ رِ))
جانوری که در پروار بسته فربه کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروسه
تصویر پروسه
((پُ رُ س ِ))
فرایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروسه
تصویر پروسه
فرآیند
فرهنگ واژه فارسی سره