- پرون
- چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
معنی پرون - جستجوی لغت در جدول جو
- پرون
- پروان، دستگاهی که با آن ابریشم را تاب دهند، چرخ ابریشم تابی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابریشم پرند، گلابی امرود کمثری
حصار، فروند
فرانسوی مهمیز سیخک (سعید نفیسی)
سیخک، مهمیز
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نرم و لطیف چون پر، نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ثریا، نام یک صورت فلکی، ستارگان کوچک نزدیک به هم، دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور
سده ها
باطن، وارد، داخل، بطن
مخفف بیرون، ضد درون، منظر، آشکار، خارج، ظاهر
اندرون، باطن، در شکم
دایره، اکلیله
احتیاط، اعتنا
آنتن
صفت نیک، خصلت حمیده
خوگری، سودگی، آرد کردن
سرکش توسن اسب یا استری که از سوار اطاعت نکند سرکش توسن: (بر مرکبی حرون سوار شد)
قسمت مرکزی اتم که با نوترون تشکیل هسته را می دهد مثلا اتم ئیدرژن معمولی شامل یک هسته است که تنها از یک پرتون تشکیل یافته است. وزن آن در حدود 1846، 1845 وزن اتم ئیدرژن را تشکیل میدهد و چون بیشتر وزن اتم ئیدرژن مربوط باین قسمت است می توانیم بگوییم که یک پرتون در حدود یک واحد اتمی وزن دارد با وجود اینکه پرتون این قدر سنگین تر از الکترون (باندازه 1846، 1 وزن سبکترین اتمهای ئیدرژن معمولی) میباشد حجم آن فقط 5، 2 حجم الکترون را دارد. پرتون مقدار بسیار کمی الکتریسیته مثبت دارد که از حیث مقدار با الکتریسیته الکترونها برابر است
پرنده، در حال پریدن
پررویز (رویز ظن برهان)
پرپهنا عریض پر عرض
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
محابا، بیم، ترس
سخت مکار حیله گر محیل محتال
کمربند، طوق
چند ستاره که در آسمان در یکجا جمع شده و بشکل یک ستاره دیده میشود گویند