جدول جو
جدول جو

معنی پروردگار - جستجوی لغت در جدول جو

پروردگار
از نام های باری تعالی، تربیت کننده، مربی، پرورش دهنده، پرورنده
تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
فرهنگ فارسی عمید
پروردگار
پرورنده، مربی، پرورش دهنده
تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
فرهنگ لغت هوشیار
پروردگار
((پَ وَ دِ))
پرورش دهنده، پادشاه، یکی از نام های خداوند
تصویری از پروردگار
تصویر پروردگار
فرهنگ فارسی معین
پروردگار
آفریدگار، الله، ایزد، جان آفرین، خدا، دادار، رب، کردگار، یزدان
متضاد: بنده، عبد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروردگان
تصویر پروردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوردگان
تصویر پوردگان
فروردگان، جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل پرورش، جایی که کودکان بی سرپرست را نگه داری، پرستاری و تربیت می کنند، دارالتربیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
جشنی که در قدیم ایرانیان در پنج روز آخر سال یا پنج روز اول سال برپا می کردند، جشنی که روز نوزدهم فروردین یا فروردین روز می گرفته اند
فروردجان، پوردگان، فوردگان، فوردیان، پروردگان، فروردیان، برای مثال نه نوری ببیند و نه مهرگان / نه جشن و نه رامش نه فروردگان (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - فروردگان)
فرهنگ فارسی عمید
(پَرْ وَ دْ / دِ)
بارخدای. خداوند. خدای تعالی
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ رَ دَ / دِ)
جمع واژۀ پرورنده. پرورش دهندگان. تربیت کنندگان. ارباب
لغت نامه دهخدا
(پَ وَ دَ / دِ)
فارسیان خمسۀ مسترقه را بر پنج روز آخر آبان ماه می افزایند که مجموعاً ده روز شود و آن ده روز را پوردگان میگویند و در این روزها جشن سازند و شادی نمایند و آن را جشن پوردگان خوانند ومعرب آن فوردجان است. (برهان). پوردیان. فروردگان. فروردجان. رجوع به فروردجان و رجوع بفروردگان شود
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ دْ / دَ / دِ)
ربوبیت
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ دَ / دِ)
به بعض کلمات ملحق شود و افادۀ معنی اسمی کند: نمک پروردگی. نازپروردگی. سایه پروردگی
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ دَ/ دِ)
پرورش یافتگان. تربیت شدگان:
جهانا چه خواهی ز پروردگان
چه پروردگان داغ دل بردگان.
فردوسی.
همه دخت پروردگانش بناز
برین گونه بردند پیشش نماز.
فردوسی.
بخواهد خوردمر پروردگان خویش را گیتی
نخواهد رستن از چنگال او سندی و نه هندی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(فَرْ وَ دَ)
مرکّب از: فرورد + گان پسوند نسبت، در پهلوی فرورتیکان. فروردگان به دو جشن اطلاق شده است: یکی جشنی است که در پنج روز آخرسال (یا ده روز با احتساب پنج روز اضافی) به یاد فروردها یا فروهران، درگذشتگان برپا میکردند و آن را به همین مناسبت فروردگان یا فروردیان میگفتند و پارسیان هند مقتاد گویند. آخرین بار هنگام جشن مزبور را در پایان اسفندارمذماه قرار دادند. بیرونی در آثار الباقیه ص 238 گوید: مردم خوارزم ’در پنج روز آخر اسبندارمجی (اسپندارمذ) و پنج روز لاحق که از پی آنها آیند مانند مردم فارس در ایام فروردجان عمل کنند از نهادن غذاها در دخمه ها برای روانهای اموات’. و فروردگان حقیقی همین است. دوم، روز فروردین از ماه فروردین (نوزدهم این ماه) که طبق قاعده کلیه (تطبیق نام روز با نام ماه) جشنی میگرفتند. بیرونی در آثار الباقیه ص 219 گوید: ’روز نوزدهم (از ماه فروردین) و آن فروردین روز است و موسوم است به فرودگان بمناسبت موافقت اسم آن و اسم ماهی که روز مزبور در آن واقع شده و این برای ایرانیان در هر ماهی صورت پذیرد. در این جشن پارسیان در دخمه ها چوب صندل بخور میدهند و موبدان با نذور میوه و گل مراسم آفرینگان بجای می آورند. این جشن شبیه عید توسن نزد عیسویان کاتولیک است که در اول ماه نوامبر عید اموات شمرده می شود. (از حاشیۀ برهان چ معین از خرده اوستا تألیف پورداود صص 209-210)، خمسۀ مسترقه را گویند، یعنی پنج روز آخر سال و این پنج روز را فارسیان بغایت معتبر دارند و جامه های نفیس پوشند و جشن سازند و عطریات بسیار بکار برند و تنعمات کنند و میوه های لطیف خورند و به آتش خانه ها روندو گاهنبار همسپیتمیدیم را به عمل آورند، یعنی دعاها و بخوراتی که در روز اول خمسۀ مسترقه باید خواند و باید کرد در این پنج روزبکنند و خوانند و معرب آن فروردجان است. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ رِ)
محل پرورش. آنجا که نگاهدارند و پرورش دهند. آنجا که تربیت کنند:
دو پستان که امروز دلخواه اوست
دو چشمه هم از پرورشگاه اوست.
(بوستان).
- پرورشگاه یتیمان، جائی که کودکان یتیم را در آن نگاهداری و پرستاری کنند. دارالایتام
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارپروردگار
تصویر بارپروردگار
بار خدای، خداوندا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگهداری و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروردگان
تصویر پروردگان
پنج روز آخر آبان ماه قدیم پنج روز پسین اندر آبانماه (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروردگاری
تصویر پروردگاری
ربوبیت الوهیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
پنج روز آخر سال خمسه مسترقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروردگان
تصویر فروردگان
((فَ وَ رْ دْ))
فروردیان، جشنی بوده که ایرانیان به مدت ده شب و روز یعنی پنج روز آخر سال، پنج روز پنجه دزدیده یا خمسه مستسرقه به یاد فروهر در گذشتگان برپا می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرورشگاه
تصویر پرورشگاه
محل نگه داری و پرورش کودکان بی سرپرست
فرهنگ فارسی معین
دارالایتام، دارالتربیه، شیرخوارگاه، یتیم خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد