جدول جو
جدول جو

معنی پرندر - جستجوی لغت در جدول جو

پرندر
بی حس شدن از تن، بر اثر نرسیدن خون
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرند
تصویر پرند
(دخترانه)
ابریشم، پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
(دخترانه)
پشته، کوه کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرندخ
تصویر پرندخ
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، کوزکانی، گوزگانی، پرنداخ، سختیان، اپرنداخ، لکا، ساختیان، پرانداخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنور
تصویر پرنور
بسیار روشن، دارای روشنایی بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پسندر
تصویر پسندر
پسراندر، برای مثال جز به مادندر نماند این جهان گربه روی / با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا (رودکی - ۵۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدندر
تصویر پدندر
پدراندر، برای مثال از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی / مادر از کینه بر او مانند مادندر شود (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
تپه، پشته، تل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنده
تصویر پرنده
پرواز کننده، هر جانوری که در هوا پرواز کند، هر جانوری از خانوادۀ پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَ دَ)
بمعنی ترند است که صعوه باشد. (متمم برهان). صعوه را گویند. (آنندراج). یکنوع گنجشکی که کله اش سرخ است. (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و ترندک. و ترترک شود
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ دَ)
پدراندر. ناپدری. شوهر مادر. شوی مادر. پدر سببی. خسر. پدراندر. شوهر ننه:
از پدر چون از پدندر دشمنی بیند همی
مادر از کینه بر او مانند مادندر شود.
لبیبی (از صحاح الفرس).
این کلمه را برخی پدندر و بعضی پدندر نیز آورده اند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ دَ)
قلعۀ بندر شیراز. فهندر. قلعه ای است در سمت شرقی شیراز، بمسافت کمتر از میلی و باغ دلگشا در پایۀ آن واقع شده است. و آن کوهیست طبیعی و ارتفاع چندانی ندارد. و یک طرف آن دامنه دار است و منتهی بصحرا میشود و اطراف دیگرش اتصال بکوه دیگر دارد ولی جوانب آن را از سنگ و گچ برج و بارو ساخته اند که از یورش دشمن مصون ماند، اکنون از آن سدها جز آثاری باقی نیست و بر سر آن کوه که وسط قلعه باشد چاهی است بسیار عمیق مربعاً حفر شده وچهارگز دور دهانۀ آن است و عمق آن قریب یکصد ذرع وآب ندارد... و نسوان فاحشۀ مقصرۀ واجب القتل را در آن برده می افکندند. این قلعه محققاً قبل از ظهور اسلام بنا شده است زیرا حجاریهای آن تقریباً نظیر حجاریهای مرودشت است. (شدالازار حاشیۀ ص 274 و 275 و 276، از آثار عجم فرصت شیرازی و کتاب ده هزار میل در ایران سرپرسی سایکس و منابع دیگر). اینکه برخی قهندز وپهندز نوشته اند مبنی بر اشتباه و تصحیف خوانی است
لغت نامه دهخدا
(دُ)
در اساطیر یونانی نام نخستین زنی که وولکن آفرید و می نرو ربه النوع عقل وی را جان بخشید و به همه لطائف و هنرها بیاراست و ژوپیتر درجی بدو هدیه کرد که همه بدیها در آن پنهان بود و آنگاه به سرزمین اپی مته نخستین مرد فرستاد و او پاندر را بزنی کرد. اپی مته آن درج شوم بگشود و بدیها و عیوب که در آن نهفته بوددر جهان بپراکند و در آن درج جز امید چیزی بنماند. پاندر نزد یونانیان بمنزلۀ حوّای اسرائیلیان است
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
نام ناحیتی از مشرق هند بنابر آنچه در سنگهت آمده است. (ماللهند بیرونی ص 153 و 314)
لغت نامه دهخدا
(رِ دَ)
نام ’اندرا’ بنابر آنچه در بشن پران است. (ماللهند بیرونی ص 194)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
نام ایستگاه شمارۀ 6 راه آهن جنوب است که پیشتر رحیم آباد گفته میشد بمناسبت نزدیکترین قریۀ به آن پرندک نام نهاده شد. (فرهنگستان). و آن در 82000 گزی طهران و میان رود شور و ناهید واقع است
لغت نامه دهخدا
(پُ / پِ سَ دَ)
مخفف پسراندر است که پسر زن باشد از شوی دیگر یا پسر شوهر باشد از زن دیگر. (برهان قاطع). پسر پدر باشد یعنی برادر پدری. (اوبهی). ناپسری. پسرشوهر. پسرشوی. پسرزن. ربیب:
جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.
رودکی (از لغت نامۀ اسدی نسخۀ نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
پرنداخ. (شعوری ج 1 ص 226)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ دَ)
پشته و کوه کوچک را گویند که در میان صحرا واقع شده باشد. (برهان). پشته و کوه کوچک بود که در میان دشت باشد. (جهانگیری). پشته و تل میان دشت. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
شهرکیست بخراسان بر کران مرورود نهاده است و او را قهندز است استوار و اندروی گبرکانند و ایشان را به آفریذیان خوانند. (حدود العالم). و بعضی حدس زده اند که این کلمه برکدز است
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
شعوری گوید (ج 1 ص 245) : ترخیم لفظ پرندوش است بمعنی پریشب
لغت نامه دهخدا
(پُ)
صاحب فروغ بسیار:
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری
لغت نامه دهخدا
تصویری از پسندر
تصویر پسندر
پسر زن از شوی دیگر پسر پدر از زن دیگر ناپسری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنار
تصویر پرنار
پر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندخ
تصویر پرندخ
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
پشته و کوه کوچک که در میان دشت باشد، (اسم)
فرهنگ لغت هوشیار
اسم پریدن، هر جانوری که می پرد مرغ طیر طایر، جمع پرندگان مقابل چرنده. نام یک فردازرده پرندگان نام عام فردی از حیوانات ذی فقاری که به رده پرندگان تعلق دارد، که پرواز کند که بپرد پرواز کننده طایر: (ما چیزها را دروهم توانیم آورد که بحس نیافته باشیم چون مردم پرنده) (بابا افضل) یا پرنده پر نمیزند. خیلی خلوت و آرام بود. یا پرنده چراغ. پروانه. فراشه. یا (هواپیمایی) پرسنل پرنده. کسانی که در نیروی هوایی با هواپیما پرواز میکنند و رانندگی آنرا بعهده دارند. یا پرنده آتشین. یکی از انواع اختر. یا ماهی پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدندر
تصویر پدندر
پدر سببی شوهر مادر پدر اندر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندک
تصویر پرندک
((پَ رَ دَ))
پشته، تل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنده
تصویر پرنده
((پَ رَ دِ))
هر جانوری که می پرد، مرغ، طیر، جمع پرندگان
فرهنگ فارسی معین
طایر، طیر، مرغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر پرنده ای داشتید که پرید و شما هم به دنبالش رفتید مجذوب می شوید یا به سفر می روید و اگر این پرنده رفت و باز نگشت به نوشته مجلسی زیان می بینید و محتمل خسارت می شوید.
اگر ببینی جوجه های پرنده بانگ و فریاد می کند، تعبیرش این است که ماتم و مصیبت بوجود می آید.
تعبیر خواب پرنده نمایانگر اهداف، آرزوها و امیدهای فرد بیننده خواب است. آرزوهایی که نیازمند رهایی از قید و بند هستند به صورت پرنده در خواب مشاهده می شوند. دیدن پرنده در خواب سمبل رهایی از قید و بندهای فرد بیننده خواب است. در تعبیر خواب اسلامی تفسیر خواب پرندگان بر اساس نوع گوشت (حلال و حرام) تعبیر می گردند.
اگر بیند پرنده داشت و از دست او بپرید و دیگر بار به دست او آمد، دلیل که حاجت او روا شود. اگر بیند پرید، دلیل که بعضی از مال او برود.
تخیل، شهود، ذهن، رهایی از قید و بندها، افکار یا امیدها و آرزوهای پنهان، اشتیاق برای رفتن به فراسوی محدودیت ها و مرزها، آگاهی گسترش یافته در رویا به صورت پرنده بزرگی که توان پرواز در ارتفاع بالا را دارد نشان داده می شود، زیرا آگاهی و هشیاری گسترده مانند منظره وسیع تر از بالا به زمین است. البته نزدیک شدن بدین حالت ممکن است ترسناک یا حتی دردناک باشد، گسترش دیدگاه های ما، پلی میان جهانی که در آن زندگی می کنیم و با حواس پنج گانه آن را درک می کنیم و دنیای عمیق تر شهود، بصیرت و شور ناخودآگاه مصادیق دیگر دیدن پرندگان در رویا هستند.
دیدن پرنده در خواب، نمادی از اهداف، آرمان ها و امید هاست. خواب دیدن پرنده ای که صدا می کند و یا پرواز می کند، بیانگر لذت، هارمونی، وجد، تعادل و عشق است. بیانگر نگاهی روشن به زندگی است. شما یک آزادی روحانی و روانشناسی را تجربه می کنید. مثل این است که باری از شانه هاتان برداشته شده است. خواب دیدن پرنده ی مرده یا پرنده ای که دارد جان می دهد، بیانگر ناامیدی است. شما نگران مسائلی هستید که در ذهنتان می گذرد. خواب دیدن پرنده هایی که حمله می کنند به این معنی است که شما به چند جهت کشیده می شوید (تحت فشارید نمی توانید تصمیم بگیرید) شما تضادی با روحیاتتان را تجربه می کنید. اگر پرنده ها تلاش کنند که وارد خانه شوند، بیانگر این است که مسیر مطلوبتان را در زندگی پیش نگرفته اید. دیگران در زندگی تان دخالت می کنند و در مسیر زندگی تان سرک می کشند. دیدن تخم پرنده در خواب، نماد پول است دیدن جوجه از تخم بیرون زدن در خواب، نمادی از موفقیتی است که تاخیر دارد دیدن لانه پرنده در خواب، نمادی از استقلال، پناه و امنیت است. شما نیاز به چیزی یا جایی امن دارید که به آن برگردید. تعبیر دیگر این است که ممکن است بیانگر تلاشی موفق، فرصت های جدید و شانس باشد. ددیدن لانه پرنده در خواب، نمادی از فصل بهار است. زمان یک شروع تازه یا جدید است. تعبیر دیگر این است که لانه پرنده در خواب ممکن است قیاسی از خانه خودتان و ملجا روحانی شما باشد. خواب به شما می گوید که با بخش روحانی خود هماهنگ تر باشید و روی گسترش و توسعه ی آن کار کنید. خواب دیدن اینکه نوک پرنده در گردنتان گیر کرده است بیانگر این است که شما خیلی غیبت کرده اید (مورد غیبت واقع شده اید) دیدن قفس پرنده در خواب، بیانگر از دست دادن آزادی است. شما حس می کنید که گیر کرده اید و قادر نیستید که خودتان را به طور کامل ابراز کنید.
پرندگان حلال گوشت بهتر از پرندگانی هستند که گوشتشان در مذهب ما حرام شده و پرنده زنده بهتر از پرنده مذبوح است و به همین نحو پرنده خوش نقش بهتر است از پرندگان یک رنگ یا پرندگانی که رنگ نامطلوب و غیر طبیعی دارند. اگر در خواب دیدید که پرنده ای دارید به مراد دل خود می رسید بخصوص اگر پرنده خوش رنگ و خوش آواز باشد. این گویای رسیدن به نهایت مراد است و مبارک خوابی است.
اگر ببینی به هوا پریدی و پرنده ای را گرفته ای، زن خود را رها می کنی و زن دیگری می گیری. اگر ببینی پرنده ای داری و از دست تو پریده، ولی دوباره روی دست تو نشست، حاجت و خواسته تو برآورده می شود، ولی اگر ببینی پرید و بازگشت نکرد، قسمتی از مال و اموالت را از دست می دهی.
پرنده: ملاقاتی خوشایند پرنده در حال پرواز: خبرهای خوش بدام انداختن پرنده: غم و غصه تخم پرندگان: ارث
دیدن پرندگان در خواب، نشانه ی موفقیت در انجام کارها است. اگر پرنده ای را ببینید که بر روی تخم خود نشسته، به این معنا است که به اهدافتان می رسید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
بی حس شدن بخشی از بدن گرفتگی عضله یا بر اثر خوردن مردگی
فرهنگ گویش مازندرانی
دری که به پشت حیاط گشوده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
چاپگر
دیکشنری اردو به فارسی