- پرنداخ
- تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
معنی پرنداخ - جستجوی لغت در جدول جو
- پرنداخ
- تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
- پرنداخ ((پَ رَ))
- تیماج، سختیان، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سختیان تیماج گوزگانی پرنداخ پرانداخ
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرندخ، پرنداخ، ساختیان، کوزکانی، سختیان، پرانداخ، لکا، گوزگانی
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، سختیان، ساختیان، پرنداخ، کوزکانی، گوزگانی، لکا، اپرنداخ، پرندخ
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، کوزکانی، گوزگانی، پرنداخ، سختیان، اپرنداخ، لکا، ساختیان، پرانداخ
انکار و حاشا
ترکی پشمه پوست خام بود که ترکان بمالند
روده، تسمه
پرداختن، جلا صیقل، پرداز نقشها، توجه
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
حریر
بسیار نقش دارنده
شخت شادمان
آنچه از پرند درست کنند هر چه از حریر سازند پرندینه
شب روز گذشته پریشب پرندوار پرندیش پروندوش پرندوشنی پرندوشینه بارحه الاولی
حالت و چگونگی پرنده
جمع پرنده رده بزرگی از شاخه ذی فقاران که خون گرمند و بدنشان دارای حرارت ثابتی است و اندامهای جلو آنها بعلت پرواز در هوا بصورت بال در آمده و بدنشان نیز پوشیده از پر میباشد. بر روی استخوان قص آنها تیغه ای عمودی بنام برشه قرار دارد که عضلات پرواز بان ملصق میباشد باستثنای معدودی از پرندگان که دارای دو سریع میباشند و پرواز نمیکنند (شتر مرغ جزو این دسته است)، استخوانهای پرندگان معمولا مجوف و توخالی و دارای حفره های هوایی برای سبک کردن وزن آنها در موقع پرواز میباشد. گردن پرندگان دارای تعداد زیادی مهره است. بهمین مناسبت طول نسبه کافی دارد و ضمنا بخوبی باطراف قابل چرخش است. قلب پرندگان دارای چهار حفره است و شریان آئورت پس از خروج از بطن چپ بطرف راست بر گشته در امتداد بدن ادامه مییابد (بر عکس پستانداران)، غذای پرندگان در تیره های مختلف آنها فرق میکند: عده ای گوشتخوارند و عده ای علف خوار و عده ای دانه خوار و از دانه حبوبات تغذیه میکنند و عده ای هم بر حسب فصول مختلف غذایشان فرق میکند طیور
پر فایده، پر سود و نفع
پرسوز و تب و تاب
تیماج سختیان
بسیار نیازمند، محتاج، برای مثال شد از رنج و تنگی جهان پرنیاز / برآمد براین روزگاری دراز (فردوسی - ۲/۴۱۲)
بسیار شادمان، خوشحال