معنی پرنددخت
- پرنددخت(دخترانه)
- پرندخت
واژههای مرتبط با پرنددخت
پرندخت
- پرندخت
- دختر لطیف چون پرند
پری دخت
- پری دخت
- دختر پری، نام دختر پادشاه چین که سام پسر نریمان عاشق او شد و زال پدر رستم از او زاده شد
پرنددیس
- پرنددیس
- پرندیس
پر درخت
- پر درخت
- جایی که درخت بسیار دارد که درختان انبوه دارد
پرانداخت
- پرانداخت
- تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
پرانداخت
- پرانداخت
- پرانداخ. سختیان. چرم. تیماج
راددخت
- راددخت
- دختر بخشنده یا خردمند
پرداخت
- پرداخت
- پرداختن، جلا صیقل، پرداز نقشها، توجه
پرنداخ
- پرنداخ
- تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
