معنی اپرنداخ - فرهنگ فارسی عمید
معنی اپرنداخ
- اپرنداخ اَپرَنداخ
- تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرندخ، پرنداخ، ساختیان، کوزکانی، سختیان، پرانداخ، لکا، گوزگانی تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پَرَندَخ، پَرَنداخ، ساختیان، کوزکانی، سِختیان، پَراَنداخ، لَکا، گوزگانی
فرهنگ فارسی عمید