- پرنخوت
- پر ناز و متکبر
معنی پرنخوت - جستجوی لغت در جدول جو
- پرنخوت
- پرناز، پرغرور، متکبر، خودخواه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر ناز، پر باد پر دیمیاد (دیمیاد نخوت)
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
درختی از تیره بید ها که یکی از گونه های سپیدار است. این گیاه در اغلب نقاط ایران بحال خودرو وجود دارد و همچنین کشت میشود پرک غرب
که ثروت بسیار دارثروتمندمقابل کم ثروت: (پس از جنگهای هفت ساله فرانسه چند مستعمره پر ثروت خود رااز دست داده)
پر زور زور مند پر زور
شب روز گذشته پریشب پرندوار پرندیش پروندوش پرندوشنی پرندوشینه بارحه الاولی
شب گذشته، پریشب، برای مثال صبحدم بود که می شد به وثاق / چون پرندوش نه بیهش نه بهوش (انوری - ۸۶۴) ، گویدت همی گرچه دراز است تو را عمر / بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش (ناصرخسرو - ۴۱۳)
جایی که میوه، خواربار و متاع فراوان باشد
غول بیابانی و بی تربیت. دراصل، نام قومی از نژاد هندواروپایی، ساکن کشور آلبانی است
پردخته یا پر دخت بودن، تهی بودن خالی بودن
بسیار خون آلود، خون بار، خونین
بسیار روشن، دارای روشنایی بسیار
آنکه بسیار غذا بخورد، بسیار خوار
پرنیان، نوعی پارچۀ ابریشمی منقش، دیبای منقش، حریر نازک، برنو، پرنو، برنون، برای مثال نپرد بلبل اندر باغ جز بر بسّد و مینا / نپوید آهو اندر دشت جز بر قالی پرنون (قطران - ۳۳۳)
Gluttonous
обжорливый
gefräßig
ненажерливий
żarłoczny
glutão
goloso
glotón
glouton