جدول جو
جدول جو

معنی پرمکر - جستجوی لغت در جدول جو

پرمکر
(پُ مَ)
پرحیله
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرمهر
تصویر پرمهر
بسیار بامهرومحبت، پرمحبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر مکر
تصویر پر مکر
پر حیله، پر فریب، پر چاره
فرهنگ فارسی عمید
(پِ)
در لهجۀ مازندرانی، پدر مادر. جد مادری
لغت نامه دهخدا
(پُ مِ)
پرمحبت
لغت نامه دهخدا
(پُ فِ)
پراندیشه
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ)
بمعنی انتظار و امید باشد. (برهان). رجاء. پرموز. پرموزه. پرمور:
ملک در جمله آن مراد بیافت
که همی داشت سالها پرمر.
مسعودسعد.
و رجوع به پرکر شود.
، زنبور عسل. (برهان). نحل. زنبور. انگبین. منج انگبین
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر مکر
تصویر پر مکر
پر فریب ترفندگر پر حیله پر فن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمهر
تصویر پرمهر
پر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمر
تصویر پرمر
((پَ مَ))
انتظار، امید، پرمور، برمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
((پَ کَ))
منتظر بودن، چشم به راه داشتن
فرهنگ فارسی معین