معنی پر مکر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پر مکر
پر شکن
- پر شکن
- پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد، پر غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
پر خور
- پر خور
- بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
فرهنگ لغت هوشیار
پر خمار
- پر خمار
- می زده می زده را هم به می چاره و درمان بود آنکه خمار بسیار در سر دارد. یا چشم پر خمار
فرهنگ لغت هوشیار