کنج و گوشۀ خانه. (برهان). بیغله. بیغوله. پیغوله. کنجی باشد از خانه. (صحاح الفرس). گوشه بود یعنی زاویه. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : کنم هرچه دارم بر ایشان یله گزینم ز گیتی یکی پیغله. فردوسی. ، کنج و گوشۀ چشم، بیراهه. مقابل راه. (از برهان)
کنج و گوشۀ خانه. (برهان). بیغله. بیغوله. پیغوله. کنجی باشد از خانه. (صحاح الفرس). گوشه بود یعنی زاویه. (فرهنگ اسدی نخجوانی) : کنم هرچه دارم بر ایشان یله گزینم ز گیتی یکی پیغله. فردوسی. ، کنج و گوشۀ چشم، بیراهه. مقابل راه. (از برهان)