جدول جو
جدول جو

معنی پرسلاو - جستجوی لغت در جدول جو

پرسلاو(پِ رِ)
شهری به روسیه نزدیک پلتاوا به ساحل دنیپر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
(پسرانه)
مرد افکن، شکست ناپذیر، شیر، دلیر، شجاع، نام پادشاه سلجوقی، نام پسر مسعود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرسلات
تصویر مرسلات
هفتاد و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۰ آیه، عرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
حیوان شیر، کنایه از شجاع، برای مثال آنچه منصب می کند با جاهلان / از فضیحت کی کند صد ارسلان (مولوی - ۵۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرساله
تصویر پرساله
کهن سال، سال خورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسناژ
تصویر پرسناژ
پرسوناژ، شخصیت داستانی در داستان، رمان، نمایشنامه یا فیلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرملال
تصویر پرملال
آنچه باعث دل تنگی و رنج و اندوه بسیار شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
کسی که از پیران یا کودکان مراقبت می کند، کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت می کند، خدمتکار، غلام، کنیز، مطیع، فرمانبردار، برای مثال پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و مرغ و مور و مگس (سعدی۱ - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرسیان
تصویر پرسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، سیان، پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرستان
تصویر پرستان
در حال پرستیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آبکلن یک زوج غده که تقریبا هر یک باندازه بادام کوچکی هستند و بطور قرینه در ابتدای پیشاب راه (آلت) در بالای میان دو راه قرار گرفته اند. این غده ها خاص جنس نر پستانداران است و ترشحات سفید رنگ لزجی دارند که یکی از عناصر تشکیل دهنده منی است و با اسپرم خارج میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسناژ
تصویر پرسناژ
شخص بزرگ و مشهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیان
تصویر پرسیان
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرسیاه
تصویر پرسیاه
آنکه دارای پر سیاه رنگ است سیاه پر مقابل پر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر لاف
تصویر پر لاف
که لاف بسیار زند لاف زن لافی متصلف صلف. آنکه بسیار لاف زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسلات
تصویر ترسلات
جمع ترسل
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی درنده شیر شیر، دلیر، یکی از ویژه نام های ترکی است شیر درنده، شیر، مجازاًمرد شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرسله، فرستادگان و: اسپان، باد ها، فرشتگان، جمع مرسله، فرستندگان جمع مرسله (مرسل)، فرشتگان، بادها، اسبان اسبها، جمع مرسله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسلان
تصویر ارسلان
((اَ سَ))
شیر، اسد، شجاع، دلیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
((پَ رَ))
خدمتکار، خادم، غلام، کنیز، کسی که خدمت بیماران می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرسمان
تصویر پرسمان
مسئله، موضوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Caregiver
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
soignant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
сиделка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
Pflegekraft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
опікун
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
opiekun
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
看护
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
caregiver
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
cuidador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
verzorger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
ผู้ดูแล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرستار
تصویر پرستار
pengasuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی