یعنی منعم، مردی که امر حراست فرقۀ هجدهمین لاویان مغنی باوی بود، بیننده ای که آسای ملک را بواسطه عدم اعتمادش بخدا توبیخ نموده بفرمودۀ پادشاه وی را حبس کردند. (2 تو 16:7 -10 و بموافق 1 پادشاهان 16:1 و 2 تو 19:2). یهودی بنی پسر حنانی بود، برادر نحمیا که به نزد نحمیا شده وی را از حالت پررنج و زحمت اورشلیم آگاهانیده باعث آن شد که نحمیا به اورشلیم سفر نماید. از آن پس در سال 446 قبل از میلاد از جانب برادر خود نحمیا بر دربانان شهر ریاست یافت، کاهنی که از زنان غریبه تزویج نموده بود. (قاموس کتاب مقدس)
یعنی منعم، مردی که امر حراست فرقۀ هجدهمین لاویان مغنی باوی بود، بیننده ای که آسای ملک را بواسطه عدم اعتمادش بخدا توبیخ نموده بفرمودۀ پادشاه وی را حبس کردند. (2 تو 16:7 -10 و بموافق 1 پادشاهان 16:1 و 2 تو 19:2). یهودی بنی پسر حنانی بود، برادر نحمیا که به نزد نحمیا شده وی را از حالت پررنج و زحمت اورشلیم آگاهانیده باعث آن شد که نحمیا به اورشلیم سفر نماید. از آن پس در سال 446 قبل از میلاد از جانب برادر خود نحمیا بر دربانان شهر ریاست یافت، کاهنی که از زنان غریبه تزویج نموده بود. (قاموس کتاب مقدس)
پرسش کردن سوال کردن استفهام، پژوهش کردن از حال کسی احوالپرسی کردن احوال پرسیدن جویای حال شدن از سلامت حال کسی آگاهی خواستن تفقد کردن تفقد، دستوری طلبیدن اجازه خواستن، عیادت کردن عیادت، باز خواست مواخذه گرفتن بر، جواب سلام دادن، یا از خر پرسیدن که شنبه کی است. یا پرسیدن از چیزی یا کسی. پژوهش کردن آگاهی خواستن جویاشدن استعلام استخبار تحقیق کردن یا مپرس، که مپرس، نظیر: که مگو دیگر نگو. یا نگو نپرس
پرسش کردن سوال کردن استفهام، پژوهش کردن از حال کسی احوالپرسی کردن احوال پرسیدن جویای حال شدن از سلامت حال کسی آگاهی خواستن تفقد کردن تفقد، دستوری طلبیدن اجازه خواستن، عیادت کردن عیادت، باز خواست مواخذه گرفتن بر، جواب سلام دادن، یا از خر پرسیدن که شنبه کی است. یا پرسیدن از چیزی یا کسی. پژوهش کردن آگاهی خواستن جویاشدن استعلام استخبار تحقیق کردن یا مپرس، که مپرس، نظیر: که مگو دیگر نگو. یا نگو نپرس