- پرر (پِرْ رُ)
یکی از خاورشناسان. وی به همراهی شی پیه کتابی راجع به صنایع قدیم نوشت که حاوی اطلاعات مهمی در صنایع مشرق و ایران و آشور است. رجوع به ایران باستان ص 62 شود
معنی پرر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پُ)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، بی شرم. سمج. بسیار بی شرم. سخت روی. دریده. وقیح. وقاح. سترگ. شوخ. بی حیا. مقابل کم رو، محجوب، خجل. شرمگین. شرمناک.
- امثال:
من کمرو بچه های محله پررو.
رجوع به امثال و حکم شود
- امثال:
من کمرو بچه های محله پررو.
رجوع به امثال و حکم شود
بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح 2، جسور، مصر
متضاد: کمرو
متضاد: کمرو
