معنی پررو پررو (پُ) در تداول عامه، بی شرم. سمج. بسیار بی شرم. سخت روی. دریده. وقیح. وقاح. سترگ. شوخ. بی حیا. مقابل کم رو، محجوب، خجل. شرمگین. شرمناک. - امثال: من کمرو بچه های محله پررو. رجوع به امثال و حکم شود لغت نامه دهخدا