جدول جو
جدول جو

معنی پرداغ - جستجوی لغت در جدول جو

پرداغ
دردناک، پر از درد و رنج
تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
فرهنگ لغت هوشیار
پرداغ
پردردوغم مثلاً دل پرداغ، شخص بسیار اندوهگین و ماتم زده
تصویری از پرداغ
تصویر پرداغ
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداد
تصویر پرداد
(پسرانه)
نخستین آفریده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارداغ
تصویر ارداغ
گلناکی گلناک شدن زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردان
تصویر پردان
بسیار دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردال
تصویر پردال
پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بجای (پردازنده) آید بمعانی ذیل: گوینده. پردازنده سراینده: قصه پرداز داستان پرداز، سازنده تمام کننده: چهره پرداز، تهی کننده خالی کننده: کیسه پرداز، تحریر باریک که گرد تصویر و نقوش مصوران میکشند چنانکه بر تصویر برگ بجای رگهایش خطوط سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردار
تصویر پردار
دارنده پرصاحب پر دارای پر مقابل بی پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداد
تصویر پرداد
پر عدل بسیار عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پزداغ
تصویر پزداغ
وسیله ای که با آن زنگ تیغ و شمشیر را پاک کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداد
تصویر پرداد
پرعدل، پر از عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردان
تصویر پردان
بسیار دانا، عاقل و هوشیار، بسیار دان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردال
تصویر پردال
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، بردال، دوّاره، فرکال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پزداغ
تصویر پزداغ
وسیله ای که با آن زنگ تیغ، شمشیر و مانند آن را پاک کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرداز
تصویر پرداز
پرداختن، برای مثال همیشه به یزدان پرستان گرای / بپرداز دل زاین سپنجی سرای (فردوسی - ۸/۴۱۶)
پسوند متصل به واژه به معنای آرایش کننده مثلاً چهره پرداز، سخن پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای گوینده مثلاً عبارت پرداز، دروغ پرداز، نکته پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای سراینده مثلاً غزل پرداز، نغمه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انجام دهنده مثلاً کارپرداز، ناله پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای آفریننده مثلاً هنرپرداز، نوپرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای پرورش دهنده مثلاً جان پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای خالی کننده مثلاً کیسه پرداز، کاسه پرداز، قرابه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای جلادهنده مثلاً آینه پرداز،
پسوند متصل به واژه به معنای ازمیان برنده مثلاً غم پرداز،
در هنر در نقاشی، خط هایی کوتاه که برای سایه دادن و مشخص ساختن سطح های مختلف کشیده شود،
در علم جغرافیا خط هایی که در نقشه های جغرافیایی برای نشان دادن شیب زمین به کار می رود و اگر شیب تند باشد خط ها ضخیم و نزدیک به هم و اگر شیب ملایم باشد نازک و دورازهم کشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرداز
تصویر پرداز
((پَ))
گوینده، پردازنده، سخن پرداز، سازنده، تمام کننده، دروغ پرداز، تهی کننده، کیسه پرداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پردال
تصویر پردال
((پَ))
پرگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پزداغ
تصویر پزداغ
((پِ))
بزداغ، ابزاری برای زدودن زنگ تیغ یا شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پردا
تصویر پردا
فردا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردا
تصویر پردا
فردا، روز بعد از امروز، روز قیامت، زمان آینده، آینده
فرهنگ فارسی عمید