جدول جو
جدول جو

معنی پرجگر - جستجوی لغت در جدول جو

پرجگر
پردل دلاور دلیر پرجرات
تصویری از پرجگر
تصویر پرجگر
فرهنگ لغت هوشیار
پرجگر
دلیر، پرجرئت، پردل، دلاور، جگردار، برای مثال پیش از این شاه تو را جنگ نفرمود همی / تا بدید آنکه تو چون پردلی و پرجگری (فرخی - ۳۷۸)
تصویری از پرجگر
تصویر پرجگر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرجگری
تصویر پرجگری
پردلی دلاوری دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگر
تصویر پرگر
طوق، طوق زرین و مرصعی که در قدیم پادشاهان بر گردن خود می کرده اند، برای مثال عدو را بهره از تو غلّ و پاوند / ولی را بهره از تو باغ و پرگر (دقیقی - ۱۰۲)
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، بردال، پردال، دوّاره، فرکال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرگر
تصویر پرگر
((پَ گَ))
طوق، طوقی زرین که پادشاهان بر گردن می کرده اند و گاه بر گردن اسب می انداختند
فرهنگ فارسی معین