- پرج
پهن مثل (سرمیخی که با چکش پهن شده باشد، پخش
معنی پرج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلیر، پرجرئت، پردل، دلاور، جگردار، برای مثال پیش از این شاه تو را جنگ نفرمود همی / تا بدید آنکه تو چون پردلی و پرجگری (فرخی - ۳۷۸)
طرف یا جای عروسی، و آن پایتخت پمفیلیه (پانفیلی) بود که رومانیان در هفت میل و نیمی دریا بر ساحل بارور رود سسترس بنا کرده با کشتیهای کوچک بدانجا میرفتند. (قاموس مقدس). و رجوع به پان فیلی و پمفیلیه شود
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت
جایی که مردم بسیار در آن گرد آمده باشند مقابل کم جمعیت: شهر پر جمعیت
غربال، الک، تحریف واژه ی اصیل پرویزن، غنچه ی گل پنبه، پنبه ای که به یار و شکوفه نشسته باشد، سوراخ
