جدول جو
جدول جو

معنی پرتغالی - جستجوی لغت در جدول جو

پرتغالی
منسوب به پرتغال پرتغالی
تصویری از پرتغالی
تصویر پرتغالی
فرهنگ لغت هوشیار
پرتغالی
از مردم پرتغال، تهیه شده در پرتغال، زبانی از شاخۀ زبان های رومیایی (لاتین) که در پرتغال و برزیل بدان سخن می گویند، پرتگالی
تصویری از پرتغالی
تصویر پرتغالی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منسوب بکشور پرتقال (پرتغال)، رنگ زرد چون رنگ پرتقال (میوه)، پرتقال فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتقالی
تصویر پرتقالی
رنگ زرد شبیه رنگ پرتقال، پرتقال فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتگالی
تصویر پرتگالی
نوعی شراب پرتغالی، برای مثال حریف آن مسیحا مشربم کز ساغر عشرت / به ترسا زاده ای نوشد شراب پرتگالی را (فیضی - لغتنامه - ترسازاده)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتغال
تصویر پرتغال
پرتقال
فرهنگ واژه فارسی سره
گیاهی ازتیره سدابیان جزو دسته مرکبات که درخت نسبه بزرگ وزیبایی است و اصل آن از آسیا است ودر عصر جنگهای صلیبی از آسیا به مغرب زمین برده شده. این گیاه در همه نقاط معتدل زمین بخوبی میروید و بار میدهد. میوه آن سته و کروی شکل است که از نمو تخمدان چندین برچه یی حاصل شود. در داخل هر برچه سلولهای محتوی مواد ذخیره یی و ویتامین و اسیدی و آبدار قرار دارند. و در زاویه مرکزی برچه ها هسته ها جای دارند. میوه این گیاه مطبوع و از مرکبات دیگر مطلوبتر است. درخت پرتقال در نواحی معتدل ایران خصوصا نواحی اطراف دریای خزر بفراوانی و خوبی میروید و محصولش هم بسیار مرغوب و نیکو است. شکل میوه آن گاهی ممکنست بیضوی یا رنگ میوه اش بجای آنکه زرد رنگ باشد سرخ بود و در این صورت آنرا پرتقال خونی نامند پرتقان برتقان پرتوقال آغاجی برتقان خلو، میوه درخت مذکور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتوانی
تصویر پرتوانی
حالت و چگونگی پرتوان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب و مربوط به پرشکال پشکالی برساتی: هوای پرشکالی. (گهی ابرترو گاهی ترشح گونه گه باران بیا در چشم من بنگر هوای پر شکالی را) (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
پرتغال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرتکال
تصویر پرتکال
شراب معروف کشور پرتغال که نوعی می پخته و به پرتو معروف است: (می شیرازیم از درد سرکشت علاجش باده های پرتکال است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
نوعی از مرکبات خوش طعم و شیرین شبیه نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتابی
تصویر پرتابی
پرتاب شده، برای مثال به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست (حافظ - ۵۶)، سریع، جمع پرتابیان، تیرانداز، کمان دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
میوه ای گرد و نارنجی رنگ از نوع مرکبات که ویتامین های b و c، آهن، کلسیم، اسید مالیک، اسید تارتریک و اسید سیتریک دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرتقال
تصویر پرتقال
((پُ تِ))
درختی است از تیره مرکبات ویژه مناطق مرطوب. میوه آن کروی، آبدار، شیرین و سرشار از ویتامین ث می باشد و دارای پوست نارنجی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرتابی
تصویر پرتابی
((پَ))
پرتاب شده، تیری که آن را نتوان بسیار دور انداخت، کماندار، تیرانداز
فرهنگ فارسی معین