- پراگنده
- پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
معنی پراگنده - جستجوی لغت در جدول جو
- پراگنده ((پَ گَ دِ))
- غمگین، پریشان، تلف شده، گوناگون، متفرق، شیفته، شوریده، مشهور، معروف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متفرق، منتشر، پخش
آنکه می پراند
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
اسم پراگنیدن پراگندن، پریشان کننده تار و مار کننده ولو کننده. یا پراگننده روشنایی. مفرق نور
خواهد پراگند بپراگنپراگننده پراگنده) -1 پاشیدن پاچیدن پریشان کردن متفرق کردن تفرقه انداختن بشولیدن پخش کردن پرت و پلا کردن تار و مار کردن نشر شت، گستردن، مشهور کردن شایع کردن، بهر سوی فرستادن، پراکنده شدن متفرق شدن نثر مقابل فراهم آمدن گرد آمدن، رفع شدن مرتفع گشتن، متلاشی شدن، یا پراگندن از گفتار. تخلف از آن یا پراگندن تخم. افشاندن آن. یا پراگندن خبر. منتشر کردن آن. یا پراگندن مال. از بین بردن و خرج کردن آن تبذیر
پراگنده
متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
پراکندن، پریشان کردن، منتشر کردن، متفرق ساختن، پاشیدن
Diffuse, Scattered, Freckly, Straggly
рассеянный , с веснушками , разбросанный , спутанный
diffus, sommersprossig, verstreut, zerzaust
розсіяний , з веснянками , розкиданий
rozproszony, piegowaty, rozrzucony
分散的 , 有雀斑的 , 零乱的
difuso, sardento, espalhado, desordenado
diffuso, lentigginoso, sparso, disordinato
difuso, pecoso, disperso, desordenado
diffus, tacheté, dispersé, éparse
diffuus, met sproeten, verspreid, rommelig
กระจาย , ที่มีฝ้ากระ , กระจัดกระจาย , กระจัดกระจาย
tersebar, bertompok (freckles), berserakan
منتشرٌ , مبثورٌ , متفرّقٌ , مبعثرٌ
बिखरा हुआ , मसकान , बिखरा हुआ , अस्तव्यस्त
מפוזר , עם כתמים , מבולגן
拡散した , そばかすのある , 散らばった , 乱れた
확산된 , 주근깨가 있는 , 흩어진 , 어지러운
dağılmış, çilli, dağınık
kusambaa, na madoa madoa, iliyotawanyika, machafuko
ছড়ানো , টকটকে , ছড়িয়ে ছিটিয়ে , এলোমেলো
پھیلاؤ , چھائیاں , بکھرا ہوا , بکھرا ہوا
پراندوه