جدول جو
جدول جو

معنی پخچیزیدن - جستجوی لغت در جدول جو

پخچیزیدن
غلطیدن بچخیزیدن، پیچیدن
تصویری از پخچیزیدن
تصویر پخچیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پخجیزیدن
تصویر پخجیزیدن
غلطیدن بچخیزیدن، پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پچخیزیدن
تصویر پچخیزیدن
غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدن: آری مرابدان کت برخیزم وززلف عنبرینت بیاویزم. داری مرابدانک فرازآیم زیردوزلفکانت بنخچیزم (بنخجیزم)، (سرودی. لفا. هر. 40) (درلفااق. نیامده)
فرهنگ لغت هوشیار
پرهیز کردن، حفظ کردن نگاهداشتن، پارسایی کردن پرهیز کاری کردن تقوی جستن تورع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیزیدن
تصویر پرهیزیدن
خودداری کردن از کاری یا چیزی، پرهیز کردن، دوری جستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرهیزیدن
تصویر پرهیزیدن
((پَ))
دوری جستن، حفظ کردن، پارسایی کردن، ترسیدن، بیم داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پخچیدن
تصویر پخچیدن
کوفته شدن، پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لغزیدن سر خوردن، آهسته بجایی در شدن، جهیدن جستن خیز برداشتن، از زمین بلند شدن و بر پاایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخچیدن
تصویر پخچیدن
کوفته شدن، پخش شدن، پهن شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پخچیدن
تصویر پخچیدن
((پَ دَ))
پخچودن. پخشیدن. پخشودن، کوفته شدن، پهن گردیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیزیدن
تصویر خیزیدن
((دَ))
لغزیدن، آهسته به جایی درشدن، جهیدن، بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیزیدن
تصویر خیزیدن
خزیدن، حرکت کردن با کشیدن بدن بر روی زمین، آهسته حرکت کردن و به جایی وارد شدن
فرهنگ فارسی عمید