معنی نخجیزیدن
- نخجیزیدن (فَ / فِزَ دَ)
- نخچیزیدن. پیچیدن بود، گویند: در فلان نخجیزید، یعنی در او پیچید. سروری گفت:
آری مرا بدانکت برخیزم
وز زلف عنبرینت بیاویزم
داری مرا بدانک فرازآیم
زیر دو زلفکانت بنخجیزم.
(از لغت فرس چ هرن ص 40).
گمان میکنم با نخچیز و نخچیزیدن تصحیف شده. (یادداشت مؤلف). رجوع به نخجیز و نخچیز و نخچیزیدن شود
