جدول جو
جدول جو

معنی پخچیزیدن

پخچیزیدن
(گَ دَ زَ دَ)
غلتیدن. (فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی) :
چه سود کند که آتش عشقش
دود از دل من همی برانگیزد
پیش همه مردمان و او عاشق (کذا)
جوینده (کذا) بخاک بر بپخچیزد.
عسجدی.
، پیچیدن. (صحاح الفرس) :
داری مرا بدانکه فراز آیم
زیر دو زلفکانت بپخچیزم.
رودکی (از صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا