- پایگیر
- مقید، پابند
معنی پایگیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یا پای گیر کسی شدن، ضرر یا جنحه و یا جنایتی بدو تعلق گرفتن
متمکن، جای گیرنده، استوار
پابند، کنایه از مقید، چیزی که پا به آن گیر کند، کنایه از آنچه انسان به آن گرفتار و پای بند شود
هر چیز که پایه آن گیر کند
پی گیرنده، دنبال گیرنده، دنبال کننده، تعقیب کننده
آنچه پا به آن گیر کند، کنایه از آنچه انسان به آن پابند شود، کنایه از پای بند، مقید
ریاضی
شمع زدن به دیوار
استقرار
مقام، مقر
سلسه مراتب، درجات
برقرار، مقاوم
گند آب، منجلاب
دست مرد، مددکار
مقام، منصب، منزلت، قدر، رتبت، مقدار، مرتبه
خدمتکار، پادو، خادم
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پابرجا
پایکوب پای باز رقاص پاکوب
مجرای باد در دیوار یا بام خانه
راهرو مسافر، راهزن قاطع طریق
بازار وسیع وسرا
تعقیب کننده دنبال گیرنده، آنکه رد پای کسی را دنبال کند رد زناثر شناس: چون سرافه بن مالک آنجا (غار ثور) رسید و او پی گیری هول بود، اصرار ورزنده مصر، مداوم دنباله دار: درین راه کوششهای پی گیری از طرف دانشمندان بعمل می آید
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
کسی که مارهای زنده را صید می کند، کسی که با معرکه گیری و نشان دادن مار به مردم پول جمع می کند
آنکه قبول پند و اندرز کند، پندگیرنده
پاینده، جاویدان، باقی، برای مثال نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی - ۱/۸۵) ، برقرار، استوار، ثابت
پدرخوانده، مردی که فرزند دیگری را به فرزندی خود بپذیرد
آنکه داد مظلوم از ظالم بستاند، داد گیرنده، انتقام گیرنده
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
کسی که برای تفریح ماهی صید می کند یا پیشه اش ماهیگیری است
محل استقرار نیروی نظامی، جا، مکان، کنایه از مقام، قدر، مرتبه، برای مثال از این هر یکی را یکی پایگاه / سزاوار بگزید و بنمود راه (فردوسی۴ - ۲۹) ، درگاه، آستانۀ خانه، جای پا
کت پیشگوی اختری یکی اختری گفت از آن پس به راه کزینسان ببرم سر ساو شاه (فردوسی) کندا آنکه فال گیرد طالع بین فالگو