شاگرد رانندۀ اتوبوس که روی رکاب می ایستد و مراقب سوار و پیاده شدن مردم است و یا بلیت ها را می گیردشاگرد رانندۀ اتوبوس که روی رکاب می ایستد و مراقب سوار و پیاده شدن مردم است و یا بلیت ها را می گیرد
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشمخال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کَبودی، وَشم
کوبیده شده در زیر پا، پامال، پاکوبنده، رقاص پاکوب کردن: چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردنکوبیده شده در زیر پا، پامال، پاکوبنده، رقاص پاکوب کردن: چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردن