- پایسته
- پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم
معنی پایسته - جستجوی لغت در جدول جو
- پایسته
- پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته
- پایسته ((یِ تِ))
- پاینده، دایم، باقی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لازم، ضروری، ملزم، واجب، شرط، لازم الاجرا
آنکه پای وی در قید باشد، محبوس دربند
واجب لازم ضرور
اثبات
با لیاقت، مستحب، جایز، صالح، لایق
پایدار ماندن، باقیماندن
لایق، سزاوار، زیبنده، خلیق
واجب، لازم، ضروری، آنچه لازم و واجب باشد، برای مثال ندارد پدر هیچ بایسته تر / ز فرزند شایسته شایسته تر (نظامی۵ - ۷۸۰)
پایدار ماندن، جاویدان بودن، پاییدن، برای مثال جهانا چه درخورد و بایسته ای / وگر چند با کس نپایسته ای (ناصرخسرو - ۲۵۳) ،
درنگ کردن
درنگ کردن
درخور، سزاوار، لایق، اندرخور، شایگان، ارزانی، بابت، خورا، خورند، سازوار، شایان، صالح، فراخور، فرزام، محقوق، مستحقّ، مناسب، باب
Deservedly, Welldeserved, Worthy
заслуженно , заслуженный , достойный
verdientermaßen, wohlverdient, würdig
заслужено , заслужений , гідний
zasłużenie, zasłużony, godny
应得地 , 应得的 , 值得的
merecidamente, bem merecido, digno
meritatamente, ben meritato, degno
justamente, bien merecido, digno
justement, bien mérité, digne
terecht, welverdiend, waardig
योग्य रूप से , योग्य , योग्य
dengan pantas, pantas diterima, layak
استحقاقيٌّ , مستحقٌ جيّدٌ , جادرٌ
마땅히 , 자격이 있는 , 가치 있는
ראוי , ראוי
相応しく , よく値する , 値する