پایسته پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته ادامه... پاینده، پایدار، برقرار، پیوسته تصویر پایسته فرهنگ فارسی عمید
پایسته (یِ تَ / تِ) بقا کرده و پاینده و دائمی را گویند. (برهان). باقی. دائم. پیوسته: پایسته چون بود پسرا دنیا چون نیست او نشسته و پابسته. ناصرخسرو ادامه... بقا کرده و پاینده و دائمی را گویند. (برهان). باقی. دائم. پیوسته: پایسته چون بود پسرا دنیا چون نیست او نشسته و پابسته. ناصرخسرو لغت نامه دهخدا
پایسته پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم ادامه... پاینده دایم باقی، پیوسته منسجم تصویر پایسته فرهنگ لغت هوشیار