- پایاب
- قعر آب، بن آب و بمعنای توانائی
معنی پایاب - جستجوی لغت در جدول جو
- پایاب
- ته آب، ته حوض، قسمت کم عمق رودخانه، دریا، تالاب، قسمتی از بستر رود که عمقش کم باشد و پا به کف آن برسد،
برای مثال سفر اگر همه دشت است باشدش پایان / فراق اگر همه بحر است باشدش پایاب (امیرمعزی - ۳۹) ، وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می زدم / اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را(سعدی۲ - ۳۰۸)
پی آب، چاه آب یا قنات که در کنار آن پله ساخته باشند که بتوان از آن پایین رفت و آب برداشت، توان، توانایی، طاقت، تاب،برای مثال در ایران جز او نیست همتاب من / ندارد هم او نیز پایاب من پایداری(فردوسی۲ - ۱۲۰) ، که پایابم از دست دشمن نماند / جز این قلعه در شهر با من نماند(سعدی۱ - ۵۵)
- پایاب
- ته آب، بخش کم عمق آب، گرداب، راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت، گذرگاه، مقاومت و ایستادگی، کنایه از موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد، گدار، پیاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صفت مکانی که چندان گود نباشد
آنتیک
زراعت آبی مقابل دیم
شستن و پاکیزه ساختن چیزها بوسیله خواندن دعا. زرتشتیی که میخواهد پادیاب کند نخست یک خشنوتره اهورهه مزداو (بخشنودی اهورمزدا) میخواند پس از آن یک بار (اشم و هو) می سراید. آنگاه روی دستها و پاهای خود را میشوید از آن پس کشتی نو میکند و بترتیب مقرر کمربند خود میگشاید و دعای مخصوص آن را میخواند و باردیگر بدور کمر می بندد
زراعت آبی
آخر، تنها، غایت، کران، فرجام، عاقبت، سرانجام، منتهی، ته
سال گذشته سنه ماضیه پار
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود، پاراب، پاریاو، فاراب
زراعت آبی، زراعتی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود، پاریاب، پاریاو، فاراب
پار، در سال گذشته، سال گذشته، سال پیش، پارسال
چیزی که پیدا نشود، ناپیدا، پیدا نشدنی، نادر، نایافت
نقطه یا لحظۀ اتمام چیزی، نهایت، انتها، بخش آخری هر چیز، بخش پایینی هر چیز، برای مثال سخن نیز نشنید و نامه نخواند / مرا پیش تختش به پایان نشاند (فردوسی - ۲/۳۴۱)
چیزی که بغایت کم یافته شود، نادر، کمیاب
زراعتی که با آب رودخانه و امثال آن کشت شود
پاراو. فاراب، زراعت آبی، مقابل دیم
آخر هر چیز، نهایت، انتها
سال گذشته
نادر، کمیاب
شستشو، وضو، شستشوی صورت و دست و پا، وضویی که زردشتیان می گیرند، شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعاهای مخصوص
Termination
escasso
завершение
escaso
Beendigung
завершення
скудный
zakończenie
мізерний