معنی پایاب
- پایاب
- ته آب، ته حوض، قسمت کم عمق رودخانه، دریا، تالاب، قسمتی از بستر رود که عمقش کم باشد و پا به کف آن برسد،
برای مثال سفر اگر همه دشت است باشدش پایان / فراق اگر همه بحر است باشدش پایاب (امیرمعزی - ۳۹) ، وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می زدم / اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را(سعدی۲ - ۳۰۸)
پی آب، چاه آب یا قنات که در کنار آن پله ساخته باشند که بتوان از آن پایین رفت و آب برداشت، توان، توانایی، طاقت، تاب،برای مثال در ایران جز او نیست همتاب من / ندارد هم او نیز پایاب من پایداری(فردوسی۲ - ۱۲۰) ، که پایابم از دست دشمن نماند / جز این قلعه در شهر با من نماند(سعدی۱ - ۵۵)
