جدول جو
جدول جو

معنی پاکروان - جستجوی لغت در جدول جو

پاکروان
پاک جان پاک درون پاک باطن پاکدامن
تصویری از پاکروان
تصویر پاکروان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکروانی
تصویر پاکروانی
عمل پاکروان پاک جانی پاک درونی پاک باطنی پاکدامنی پارسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک روان
تصویر پاک روان
کسی که ضمیر و درون پاک دارد، پاک جان، پاک باطن، نیک نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
مرحوم، مرحومه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
دیواری که از تخته یا پارچه درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاساوان
تصویر پاساوان
جواز عبور
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک وار
تصویر پاک وار
مانند پاکان همچون طاهران مقابل نا پاک وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
پاک درون پاک باطن، جان پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکوبان
تصویر پاکوبان
در حال پای کوفتن در حال رقص کردن رقص کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
با روح شاد و شاد دل، خدا بیامرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاکروار
تصویر چاکروار
مانند چاکر، بنده وار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکوبان
تصویر پاکوبان
رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبی، پای کوبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
دارای جان پاک، دارای روان پاک، پاک نهاد، پاک باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده، شادوان، شاروان، شادربان، برای مثال برو ببین که چه زیبا کشیده دست بهار / ز گونه گونه در اطراف باغ شادروان (کمال الدین اسماعیل - ۷۷) پیشگاه کاخ و بارگاه، فرش و بساط گران مایه،
سد و بندی که بر رود و نهر می بندند، منبع آب که دارای حوض و فواره باشد
شادروان مروارید: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو شادروان مروارید گفتی / لبش گفتی که مروارید سفتی (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
تجیر، دیوار مانندی که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیله آن قسمتی از اتاق، مغازه و... را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
((رَ))
مرحوم، آمرزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
((دُ یا دَ رْ))
چادر، سراپرده بزرگ، فرش گران بها، شاه نشین
فرهنگ فارسی معین
دیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادروان
تصویر شادروان
صفتی احترام آمیز برای درگذشته، مرحوم، ویژگی آنکه روحش شاد باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارسان
تصویر پارسان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی سیرجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروان
تصویر پیروان
حامیان، طرفداران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
قافله، قبیله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاردان
تصویر پاردان
جوال، تنگ ظرف شراب، شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاروزن
تصویر پاروزن
کسی که در قایق پارو زند تا حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکرای
تصویر پاکرای
آنکه اندیشه ای پاک داردصاحب رای پاک پاکیزه رای دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
بمعنی ساربان است که شتردار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سراپرده که در قدیم پیش در خانه و ایوان پادشاهان و امیران میکشیدند، خیمه چادر، پرده بزرگ مانند پامیانه، سایبان، فرش منقش بساط گرانمایه، زیر کنگره های عمارت و سردر خانه، لحنی از الحان باربدی، سدی که بر رود و نهر بندند: شادروان شوشتر، فواره (باین معنی در عربی و ترکی مستعمل است)، اصل بنیاد اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
گروه مسافرانی که با هم سفر می کنند، کنایه از چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، اتاقک چرخ داری که به پشت اتومبیل وصل می شود و برای حمل کالا، حیوانات و اقامت در سفر مورد استفاده قرار می گیرد
کاروان زدن: کنایه از دزدیدن اموال مسافران کاروان با حمله به آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساروان
تصویر ساروان
ساربان، نگهبان شتر، شتربان، اشتربان، شتردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاروزن
تصویر پاروزن
کسی که در قایق پارویی پارو می زند و قایق را می راند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاروان
تصویر شاروان
پردۀ بزرگی که در قدیم جلو بارگاه سلاطین می کشیدند، سراپرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاروان
تصویر کاروان
عده ای مسافر که همگی با هم مسافرت کنند، قافله هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناروان
تصویر ناروان
غیر جاری، غیر متحرک، ساکن، راکد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاردان
تصویر پاردان
جوال، تنگ، ظرف شراب، شراب
فرهنگ فارسی معین