جدول جو
جدول جو

معنی پاکار - جستجوی لغت در جدول جو

پاکار
آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، کسی که زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
فرهنگ فارسی عمید
پاکار
پایکار، کسی را گویند که چون تحصیلداری بجای بیاید او زر از مردم تحصیل کند و به تحصیلدار دهد، (برهان)، شخصی که در شهرها و ده ها جای مردم به محصلان و ارباب طلب دیوانی نماید، (رشیدی)، کارگذار، عریف، پیرمرد برزن و ده، آنکه مستراح را جاروب کند، کناس، (رشیدی) (برهان)، خدمتکار، پادو، چاکر، نوکر، خادم: قبیل، پاکار یا رئیس قوم، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پاکار
نوکر، خدمتکار، پادو
تصویری از پاکار
تصویر پاکار
فرهنگ لغت هوشیار
پاکار
تحصیلدار، کسی که مراقبت از کشتزارها را به عهده دارد، خدمتکار، نوکر، پایکار
تصویری از پاکار
تصویر پاکار
فرهنگ فارسی معین
پاکار
پیشکار، عریف، کارگزار، پادو، خادم، خدمتکار، نوکر
متضاد: کارفرما
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پادار
تصویر پادار
(پسرانه)
ثابت (نگارش کردی: پادار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، پامال، پاسپار، تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در به طور افقی کار می گذارد و تخته های نازک میانۀ در را به آن ها وصل می کند
پاسار کردن: پامال کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکاری
تصویر پاکاری
شغل و عمل پاکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایار
تصویر پایار
پار، در سال گذشته، سال گذشته، سال پیش، پارسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
کار بی مزد که کسی را به زور به آن وادارند، برای مثال نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف / راست گویی که همه سخره و شاکار کنی (کسائی - مجمع الفرس - شاکار)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پادار
تصویر پادار
برقرار، ثابت، پابرجا، پاینده، باقی
پادار شدن: کنایه از پابرجا شدن، استوار شدن
پادار کردن: کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکار
تصویر ناکار
از کارافتاده، عاطل و بی اثر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
عمل پاکار
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
شدید العمل، فعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکار
تصویر ناکار
آنکه بسبب ضربه یازخمی از کار افتاده صدمه دیده ظسیب رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
کاری که بحکم شاه باشد و مزد ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیکار
تصویر پیکار
نبرد، حرب، محاربه، خصومت، جدل، جنگ، رزم، کشمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکات
تصویر پاکات
جمع پاکت، بسته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکاری
تصویر پاکاری
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایکار
تصویر پایکار
خدمتکار، پادو، خادم
فرهنگ لغت هوشیار
درخت و ستون بزرگ ستون استون پاغر شمع دیرک تیرک پادیر بالار. تیر کلفت که در پوشش خانه بکار میبرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
پامال، لگد
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی باشد که چرک پاراپاک کند سنگ پا قیشور، هر چیز که چرک پا را بسترد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پا دارد: مقابل بی پا، برقرار باقی جایگیر متمکن ثابت، معتبر با اعتبار با آبرو، توانگر ثروتمند، باوفا وفادار پایدار در دوستی، چوبدستی چماق عمود، اسب جلد و چابک، روز بیستم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایار
تصویر پایار
سال گذشته سنه ماضیه پار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایکار
تصویر پایکار
تحصیلدار، کسی که مراقبت از کشتزارها را به عهده دارد، خدمتکار، نوکر، پاکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکار
تصویر پیکار
((پَ یا پِ))
جنگ، نبرد، ستیزه، بدخویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
((پُ))
فعال، پرتلاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایار
تصویر پایار
سال گذشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسار
تصویر پاسار
لگد، تیپا، کلاف افقی چارچوب در و پنجره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالار
تصویر پالار
تیر بزرگی که در سقف خانه به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکار
تصویر شاکار
بیگار، کار بی مزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکار
تصویر پیکار
مبارزه، مسابقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرکار
تصویر پرکار
فعال
فرهنگ واژه فارسی سره