جدول جو
جدول جو

معنی پاچپله - جستجوی لغت در جدول جو

پاچپله
کفش پای افزار. توضیح دهخدا در امثال و حکم ج 2 ص 788 آورده: (در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم ار غواص را پا چپله نیست) مولوی و در حاشیه نوشته: (این کلمه در فرهنگها (پاچیله) ضبط شده است و همین شعر حضرت جلالالدین محمد بلخی را نیز شاهد آورده اند ولی حضرت آقا سید احمد ادیب پیشاوری... این لغت را (پاچپله) میدانند و میفرمایند که در افغانستان بمعنی کفش و پا افزار هم امروز مستعمل است و نیز از قول آقا سید محمد علی داعی الاسلام نقل فرمودند که در هند نیز چپلا بمعنی پاپوش است) و هم دهخدا در لغت نامه ذیل پاچپله نویسند: (مرحوم ادیب پیشاوری می فرمود که این کلمه در افغانستان (پاچپله) است و پاچیله لغت نویسان غلط است و باز از بعض افغانیان پرسیدم آنها نیز قول مرحوم ادیب را تاء یید کردند) داعی الاسلام در فرهنگ خود (پاچپله) را بمعنی کفش و پا افزار با بیت مذکور از مولوی و بیت ذیل از نظامی: (برون کن پا ازین پاچپله تنگ که کفش تنگ دارد پای را لنگ) آورده نویسد: (فرهنگ نویسان شعری این لفظ را پاچیله ضبط کردند و در چاپها هم اشعار مذکور مطابق فرهنگها چاپ شده لیکن چون در السه ولایتی افغانستان و خراسان لفظ (چپله) برای قسمی از کفش موجود است و در زبان اردو هم (چپل) بمعنی قسمی از کفش موجود است پس باید صحیح همان چپله باشد نه چیله)
تصویری از پاچپله
تصویر پاچپله
فرهنگ لغت هوشیار
پاچپله
((چَ لِ))
کفش، پای افزار
تصویری از پاچپله
تصویر پاچپله
فرهنگ فارسی معین
پاچپله
پا افزار، برای مثال برون کش پای از این پاچپلۀ تنگ / که کفش تنگ دارد پای را لنگ (نظامی۳ - ۳۳۷)
تصویری از پاچپله
تصویر پاچپله
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاچیده
تصویر پاچیده
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
پلیدی نجاست بول غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچاهه
تصویر پاچاهه
پاچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیله
تصویر پاتیله
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تله
تصویر پا تله
دیگ دهن گشاد حلوا پزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
((یِ))
نجاست، بول، سرگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
پلیدی، بول، غایط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچاه
تصویر پاچاه
پاچال
فرهنگ لغت هوشیار
گودال زیر پای جولاهگانگودالی که نانوا بقال یا آشپز در آن میایستد و چیز میفروشد، گودالی که شیر در آن جمع کنند و فروشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
پاتیله
فرهنگ لغت هوشیار
سخنی را گویند که در السنه و افواه افند و همه کس بطریق سر گوشی و خفیفه بهم گویند سخن آهسته. پچ پچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاچله
تصویر چاچله
پاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاچله
تصویر چاچله
کفش، پا افزار، پاپوش، برای مثال گرفتم به جایی رسیدی ز مال / که زرین کنی سندل و چاچله (عنصری - ۳۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچاه
تصویر پاچاه
پاچال، گودال، گودال زیر پا، گودالی در دکان که فروشنده داخل آن می ایستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
پاتیل، دیگ دهان فراخ معمولاً از جنس مس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچال
تصویر پاچال
گودال، گودالی که نانوا، بقال یا آشپز در آن می ایستد و چیزی می فروشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتله
تصویر پاتله
((تِ لِ))
دیگ بزرگ مسی، دیگ خزانه حمام، پاتیل
فرهنگ فارسی معین
((پِ پِ چِ))
سخنی که بر سر زبان ها بیفتد و مردم آن را به طور درگوشی به یکدیگر بگویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاچله
تصویر چاچله
((چَ لِ))
کفش، پاپوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پچپچه
تصویر پچپچه
سخنی که در افواه بیفتد و مردم آهسته و بیخ گوشی به یکدیگر بگویند، پچ پچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچال
تصویر پاچال
گودال، گودال زیر پا، گودالی در دکان که فروشنده داخل آن می ایستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچه
تصویر پاچه
پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپله
تصویر چپله
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات، لطام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچه
تصویر پاچه
پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا، پای پخته شدۀ گوسفند، بز یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کم بنیه، لاغر و مبتلایان به امراض ریه نافع است، بازه، پاژه، پایچه، قسمت پایین شلوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاچه
تصویر پاچه
((چِ))
ساق پا از زانو تا سر سم پای گوسفند و گاو، خوراکی که از دست و پای گوسفند درست کنند، یکی از دو لنگه شلوار، لبه پایینی شلوار
پاچه کسی را گرفتن: بی جهت کسی را آزار دادن
فرهنگ فارسی معین