جدول جو
جدول جو

معنی پاپل - جستجوی لغت در جدول جو

پاپل
(پُ)
موضعی است به خوزستان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاپک
تصویر پاپک
(پسرانه)
استوار، پدر کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی، پسر ساسان موبد معبد آناهیتا و پدربزرگ اردشیر بنیان گذار سلسله ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
در پی، پیرو
پاپی بودن: پاپی شدن، کنایه از در پی کسی یا کاری بودن، کسی یا کاری را دنبال کردن، در امری اصرار ورزیدن
پاپی شدن: کنایه از در پی کسی یا کاری بودن، کسی یا کاری را دنبال کردن، در امری اصرار ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
عنوان کودکانه به پدر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوپل
تصویر پوپل
فوفل، درختی از خانوادۀ نخل با چوبی سیاه رنگ که در نجاری به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپک
تصویر پاپک
بابک، عنوان احترام آمیز و مهربانانۀ فرزند به پدر، پدر جان، پرورش دهنده، تربیت کننده، امین، استوار، درستکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپژ
تصویر پاپژ
پژ، زمین پست و بلند و ناهموار، گل کهنه و نرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلپل
تصویر پلپل
فلفل، میوه ای مخروطی شکل، سبز یا قرمز رنگ، با طعمی تند که به صورت تازه، خشک یا گرد مصرف می شود، فلفل سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راپل
تصویر راپل
فرانسوی یادآوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپژ
تصویر پاپژ
زمین پست و بلند و ناهموار، گل کهنه و نرم طین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپول
تصویر پاپول
فرانسوی کرک های بسیار ریز درهم تافته پتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
فرانسوی کرک های ریز در هم تافته پت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
فرانسوی بابا پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پازل
تصویر پازل
((زِ))
نوعی بازی فکری که از چندین قطعه مقوایی، چوبی یا پلاستیکی دارای شکل های منظم تشکیل شده است و وقتی این قطعه ها به صورت مناسب کنار هم قرار می گیرند تصویر خاص و مورد نظر شکل می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپژ
تصویر پاپژ
((پَ))
زمین پست و بلند و ناهموار، گل کهنه و نرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پانل
تصویر پانل
((نِ))
صفحه یا تابلویی که روی آن اعلان یا ابزارهای اندازه گیری نصب شود، سطح پیش ساخته نسبتاً بزرگی که آن را به صورت دیوار یا سقف نصب می کنند، گروهی از افراد متخصص و صاحب نظر که برای بحث یا داوری درباره موضوعی گرد هم آیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
Papacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papauté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چادر، گاوی که در زمینه ی پوست سفید رنگ آن لکه های سیاه باشد.، پروانه، سبک، چالاک
فرهنگ گویش مازندرانی
پروانه، گاوهای زردرنگ نیز به این نام خوانده می شوند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
教皇職
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
אָפִיפְיוֹרוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
पोप का पद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
kepausan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
ตำแหน่งสันตะปาปา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
pausdom
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
папство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
教皇职位
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
papiestwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
Papsttum
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
папство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاپی
تصویر پاپی
교황직
دیکشنری فارسی به کره ای