- پاپاسی
- کمترین و خردترین بها، هیچ نداشتن، یک پاپاسی نداشتن
معنی پاپاسی - جستجوی لغت در جدول جو
- پاپاسی
- پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پرپره، فلس، پول سیاه، پشیز
- پاپاسی
- پشیز، مبلغ ناچیز
یک پاپاسی نداشتن: هیچ نداشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناشکری، کفران
خباثت
استقامت پا برجایی، اعتبار
توسرخ
تو سرخ
اصرار
پارسا
پاشا شدن امارت یافتن
یکی از مواد کار و برنامه رشته مجسمه سازی در هنرستانها و آن ساختن پا بوسیله گل و موم و غیره است از روی مدل زنده مقابل دست سازی
منسوب به پاریس از مردم پاریس
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
ستون بزرگ شه تیر
نهایی انتهایی آخرین: (حجت بنصیحت مسلمانی گفتت سخنی درست و پایانی) (ناصر خسرو)
صفت مکانی که چندان گود نباشد
عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
منسوب به چاپار، تند سریع: (چاپاری بشیر از حرکت کرد)
نان فطیر نازک که خمیر آنرا با دست پهن کنند و بر روی تابه پزند
پای کوبی، پاکوبی، رقص، برای مثال معلم چون کند دستان نوازی / کند کودک به پیشش پای بازی (فخرالدین اسعد - ۱۳۲)
پایداری، استقامت، پافشاری
چپاتی، نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می اندازند تا بپزد، شاباتی
اسبی که پالان بر پشت او بگذارند، اسب بارکش
چرکینی، آلودگی، کنایه از بدکاری، کنایه از همراه با شهوت
راهبی که از فرقه سن فرانسوا باشد کبوشی
خباثت، بدجنسی، بداخلاقی
ناشکری حق ناشناسی
ناسپاسی: نشانه بندگی شکراست هرگزمردم دانازنسپاسی زحدبندگی اندرنیاجارد. (ناصرخسرو. 138)
اسبی که مخصوص بار و بنه بردن است، نه برای سواری
میوه ای است از جنس مرکبات شبیه پرتقال و لیمو طعم آن ترش و شیرین است و گوشت آن سرخ است، توسرخ
شغل و عمل پاکار
ناشکری، حق ناشناسی